گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد دوم
بخش چهاردهم: مناقب حضرت حجّه بن الحسن المهدي صلوات الله علیه



اشاره
قطره اي از دریاي فضایل و مناقب پیشواي دوازدهم، بقیه اللَّه در جهان،
حجّت خدا بر بندگان، زداینده احزان، خلیفه خداي رحمان،
صاحب عصر و زمان مهدي آل محمّد علیهم السلام
حضرت حجّت بن الحسن، امام زمان صلوات اللَّه علیه
--------------------------------------------------------------------
ص: 778
ص: 779
می نویسد: حکیمه، عمّه امام « کمال الدین » 1 - شیخ جلیل القدر، علیّ بن الحسین بن بابویه، صدوق رحمه الله در / 1151
حسن عسکري علیه السلام در حدیث مفصّلی که مشتمل بر ولادت حضرت حجّت ارواحنا فداه است، می گوید:
امشب را نزد ما » : (پس از آن که امام حسن عسکري علیه السلام مژده تولّد فرزندش امام زمان علیه السلام رابه من داد و فرمود
و من نیز امتثال امر نموده و در خدمت نرجس خاتون علیها السلام بودم)، من آن شب پیوسته تا طلوع فجر مراقب آن « بمان
بانوي بزرگوار بودم، او کنار من آرام خوابیده بود و از پهلویی به پهلویی نمی گشت، نزدیکی هاي طلوع فجر بود که ناگاه با
ترس و لرز ازخواب پرید، من به سوي او رفته و او را به سینه چسبانیدم و بر او نام خدا را خواندم.
امام حسن عسکري علیه السلام با صداي بلند فرمود:
1) را بر او بخوان. ) « إنَّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ » (عمّه!) سوره
شروع به خواندن سوره کردم، پرسیدم: حالت چطور است؟
گفت: آنچه مولایم به تو خبر داده بود ظاهر گشت.
من همچنان که آقا فرموده بود، سوره را بر او می خواندم، متوجّه شدم
. « ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم » ؛ -1 سوره قدر، آیه 1
ص: 780
که ان جنین نیز از شکم مادرش به همراه من می خواند و بر من سلام کرد. وقتی صداي او را شنیدم، ترسیدم و شگفت زده
شدم.
امام حسن عسکري علیه السلام صدا زد:
لاتعجبی من أمر اللَّه عزّوجلّ، إنّ اللَّه تبارك وتعالی ینطقنا بالحکمه صغاراً،ویجعلنا حجّه فی أرضه کباراً.
(عمّه!) از کار خدا در شگفت مباش! به راستی که خداوند متعال ما را از دوران کودکی باحکمت گویا ساخته و در دوران
بزرگی حجّت خود در روي زمین قرار می دهد.
هنوز کلام امام علیه السلام به پایان نرسیده بود که نرجس علیها السلام از دیده ام ناپدید شد ودیگر او را ندیدم، گویی میان
من و او پرده اي زده شد. به همین جهت، فریاد زنان به سوي امام حسن عسکري علیه السلام دویدم.
امام علیه السلام فرمود:
عمّه! برگرد که به زودي او را در جاي خودش خواهی دید.
من به همان اتاق آمدم، دیري نگذشت که پرده کنار رفت و نرجس علیها السلام را دیدم، نوري از وي می درخشید که
چشمانم را خیره کرد، در این هنگام کودکی دیدم که سر به سجده گذاشته، وقتی سر از سجده برداشت، روي دو زانو نشست
و انگشتان سبّابه خود را به سوي آسمان گرفت و گفت:
أشهد أن لا إله إلّا اللَّه وحده لا شریک له، وأنّ جدّي [محمّداً] رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم، وأنّ أبی أمیرالمؤمنین علیه
السلام.
گواهی می دهم که معبودي جز خدا نیست، یکتاست و شریکی ندارد و به راستی که جدّم حضرت محمّد صلی الله علیه وآله
وسلم پیامبر خداست وپدرم امیرمؤمنان است.
تا آنجا که همه امامان و پیشوایان معصوم علیهم السلام را نام برد، وقتی به اسم مبارك خود رسید، فرمود:
اللهمّ انجز لی وعدي، وأتمم لی أمري، وثبّت وطأتی، واملأ
ص: 781
الأرض بی عدلًاوقسطاً.
خداوندا! آنچه به من وعده فرموده اي وفا کن و امر مرا به پایان رسان، قدمهاي مرا ثابت و استوار بدار وبه وسیله من زمین را
از عدل و قسط پرکن.
در این هنگام، امام حسن عسکري علیه السلام با صداي بلند فرمود:
عمّه جان! او را بگیر و پیش من بیاور.
من آن کودك زیبا را بغل گرفته و خدمت امام علیه السلام آوردم، وقتی در برابر پدر بزرگوارش قرار گرفتم، آن کودك در
دستان من بود، به پدر بزرگوار خود سلام کرد.
امام علیه السلام نیز او را گرفت، و این در حالی بود که مرغانی چند بالاي سر آن حضرت در پرواز بودند، امام علیه السلام
زبان مبارك در دهان فرزندش گذاشت، و او می نوشید. آنگاه رو به من کرد و فرمود:
(عمّه!) او را نزد مادرش ببر تا شیرش دهد، بعد نزد من بیاور.
من طبق امر آقایم آن کودك زیبا را نزد مادرش بردم، او نیز شیرش داد، باز به نزد امام حسن عسکري علیه السلام باز
گرداندم، هنوز پرندگان بالاي سرحضرتش در پرواز بودند، حضرت یکی از پرندگان را صدا زد و فرمود:
إحمله واحفظه وردّه إلینا فی کلّ أربعین یوماً.
این کودك را ببر و نگهداري کن و هر چهل روز نزد ما برگردان.
در این هنگام من شنیدم که امام حسن عسکري علیه السلام پشت سر فرزندش می فرمود: تو را به خدایی می سپارم که مادر
حضرت موسی علیه السلام فرزندش را به او سپرد.
وقتی حضرت نرجس علیها السلام این صحنه را دید گریست.
امام علیه السلام به او فرمود:
اسکتی! فإنّ الرضاع علیه محرّم إلّا من ثدیک وسیعاد إلیک کما ردّ موسی إلی اُمّه؛
آرام باش! او جز از تو شیر نمی خورد که شیر از دیگران براي او حرام است و به زودي به سوي تو باز گردانده می شود؛ همان
گونه که موسی علیه السلام به مادرش برگردانده شد.
ص: 782
و آن فرمایش خداوند متعال است که می فرماید:
؛ (1) « فَرَدَدْناهُ إِلی اُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَلاتَحْزَنَ »
« ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد »
حکیمه گوید: من از امام علیه السلام پرسیدم: آن چه پرنده اي بود؟
فرمود: هذا روح القدس الموکّل بالأئمّه علیهم السلام یوفّقهم ویسدّدهم ویربّیهم بالعلم؛
او، روح القدس بود که مراقب امامان علیهم السلام است، که آنها را موفّق و استوار می دارد و با علم ودانش پرورش می دهد.
چهل روز سپري شد، آن کودك زیبا را نزد برادرزاده ام بازگرداندند، امام علیه السلام کسی را نزد من فرستاد و مرا خواست.
وقتی به خدمتش شرفیاب شدم، کودکی را دیدم که در برابر آن حضرت راه می رود (در شگفت شده و) عرض کردم: آقاي
من! این کودك که دوساله است؟
امام علیه السلام لبخندي زد و فرمود:
إنّ أولادالأنبیاءوالأوصیاء إذا کانوا أئمّه ینشؤون بخلاف ما ینشؤ غیرهم، وإنّ الصبیّ منّا إذا أتی علیه شهر کان کمن یأتی علیه
سنه، وإنّ الصبیّ منّا لیتکلّم فی بطن اُمّه ویقرأ القرآن ویعبد ربّه عزّوجلّ وعند الرضاع تطیعه الملائکه وتنزل علیه صباحاً ومساءً.
همانا فرزندان پیامبران و جانشینان آنان که داراي مقام امامت و پیشوایی هستند رشد و نموّ آنان با دیگر کودکان فرق دارد.
کودکان یک ماهه ما، همانند کودکان یک ساله دیگران است.
کودکان ما در شکم مادرشان حرف می زنند، قرآن می خوانند و خدا را پرستش می نمایند، و در دوران شیر خوارگی
( فرشتگان در تحت فرمان آنان هستند و هر صبح و شام براي اجراي فرمان آنها، نزد آنان فرود می آیند. ( 2
. -1 سوره قصص، آیه 13
. 11 ح 14 / 426 ح 2، بحار الأنوار: 51 / -2 کمال الدین: 2
ص: 783
می نویسد: سیاري گوید: نسیم وماریه براي من نقل کردند: « الثاقب فی المناقب » 2 - در کتاب / 1152
وقتی امام زمان صلوات اللَّه علیه متولّد شد، روي دو زانو نشست و انگشت سبّابه اش را به سوي آسمان بالا برد، سپس عطسه
اي کرد و فرمود:
الحمدللَّه ربّ العالمین، وصلّی اللَّه علی محمّد وآله عبداً ذاکراً للَّه غیر مستنکف ولا مستکبر.
حمد و سپاس بر پروردگار جهانیان، درود خدا بر محمّد و آل آن حضرت که بنده ذاکرخداوند بود، نه استنکاف می کرد و نه
استکبار می ورزید.
( آنگاه فرمود: زعمت الظلمه أنّ حجّه اللَّه داحضه، ولو اُذن لنا فی الکلام لزال الشکّ. ( 1
ستمگران چنین می پندارند که حجّت خدا باطل و از میان رفته، اگر به ما اجازه سخن داده شود هر گونه شک و تردیدي از
بین خواهد رفت.
( نقل نموده است. ( 2 « کمال الدین » نویسنده رحمه الله گوید: این روایت را شیخ صدوق قدس سره نیز در کتاب
آمده است: جابر بن عبد اللَّه انصاري، صحابی بزرگوار گوید: رسول خدا صلی الله علیه « مصباح الأنوار » 3 - در کتاب / 1153
وآله وسلم فرمودند:
إنّ اللَّه اختار من الأیّام الجمعه، ومن اللیالی القدر، ومن الشهور رمضان، واختارنی نبیّاً، واختار علیّاً لی وصیّاً وولیّاً، واختار من
( علیّ الحسن والحسین علیهم السلام حجّه اللَّه علی العالمین تاسعهم أعلمهم وأحکمهم. ( 3
خداوند متعال از روزها، روز جمعه و از شبها، شب قدر و از ماهها، ماه
. -1 الثاقب فی المناقب: 584 ح 1، الصحیفه المبارکه المهدیّه: 289
. 4 ح 6 / 430 ح 5، بحار الأنوار: 51 / -2 کمال الدین: 2
8 ذیل ح 9، کمال / 74 ذیل ح 18 و 97 273/ 372 و 256 ح 89 / -3 مصباح الأنوار (مخطوط)، مقتضب الأثر: 9، بحار الأنوار: 36
. الدین: 281 ح 32 ، الغیبه نعمانی رحمه الله: 67 ح 7
ص: 784
رمضان را برگزید. ومرا نیز پیامبر برگزید و علی علیه السلام را براي من جانشین و ولی برگزید و از علی علیه السلام نیز امام
حسن و امام حسین علیهما السلام را حجّت براي جهانیان برگزید که نهمین فرزند امام حسین علیه السلام دانشمندترین و حکیم
ترین آنان است.
می نویسد: کتابی را دیدم که در آن خطبه هاي مولایمان امیر مؤمنان علی علیه السلام « منتخب البصائر » 4 - در کتاب / 1154
را گرد آورده بودند، در پایان یکی ازخطبه ها، علی علیه السلام اشاره اي به زمان ظهور حضرت مهدي علیه السلام نموده و
می فرماید:
ثمّ یسیر إلی مصر فیصعد منبره فیخطب الناس، فتستبشر الأرض بالعدل، وتعطی السماء قطرها، والشجر ثمرها، والأرض نباتها،
وتتزیّن لأهلها، وتأمن الوحوش حتّی ترتعی فی طرق الأرض کأنعامهم، ویقذف فی قلوب المؤمنین العلم، فلا یحتاج مؤمن إلی
ما عند أخیه من علم.
(آنگاه که حضرتش ظهور کرد ...) به سوي مصر می رود، (وارد مسجد جامع آن شهر شده) بالاي منبرش قرار می گیرد و
براي مردم خطبه می خواند، پس به زودي زمین با مژده عدل بشارت داده می شود و آسمان باران خویش را می بخشد.
درختان میوه می دهند و زمین گیاهانش را براي مردم عرضه می کند، زمین براي اهل آن زینت داده می شود، مردم از
درندگان در امان می شوند تا جایی که در میان راه همانند چهارپایان می چرند، علم و دانش در دل هاي مؤمنان قرار می
گیرد، تا جایی که مؤمنی نیازمند دانش برادرش نمی شود.
در آن روز، تأویل این آیه شریفه محقّق می شود که می فرماید:
؛ (1) « یُغْنِ اللَّهُ کُلا مِنْ سَعَتِهِ »
.« خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود بی نیاز می کند »
زمین گنج هاي خود را آشکار می سازد و حضرت مهدي علیه السلام می فرماید:
. -1 سوره نساء، آیه 130
ص: 785
کلوا هنیئاً بما أسلفتم فی الأیّام الخالیه؛
( بخورید گواراي وجودتان باشد به سبب اعمالی که در روزگاران گذشته انجام دادید. ( 1
می نویسد: ابان گوید: « الخرائج » 5 - قطب راوندي رحمه الله در / 1155
امام صادق علیه السلام می فرماید:
العلم سبعه وعشرون حرفاً فجمیع ما جاءَت به الرسل حرفان، فلم یعرف الناس حتّی الیوم غیر الحرفین، فإذا قام قائمنا علیه السلام
( أخرج الخمسه والعشرین حرفاً فبثّها فی الناس، وضمّ إلیها الحرفین حتّی یبثّها سبعه وعشرین حرفاً. ( 2
علم و دانش بیست و هفت حرف است، آنچه تاکنون همه پیامبران آورده اند، دو جزء بیشتر نبوده، مردم تا امروز، جز دو
حرف از علم آگاهی ندارند، وقتی قائم علیه السلام قیام نماید بیست وپنج حرف دیگر را آشکار می نماید و در میان مردم
پخش می کند و آن دو حرف را نیز به آن ضمیمه نموده و بیست و هفت حرف در میان مردم پخش و نشر می گردد.
با سندهاي مف ّ ص لی از امام صادق علیه السلام نقل می « دلائل الإمامه » 6 - ابو جعفر، محمّد بن جریر طبري در کتاب / 1156
کند که حضرتش می فرماید:
کأنّی بالقائم علیه السلام علی ظهر النجف، لبس درع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم تتقلّص علیه، ثمّ ینتفض بها فتستدیر
علیه، ثمّ یغشّی بثوب استبرق، ثمّ یرکب فرساً له أبلق بین عینیه شمراخ ینتفض به حتّی لا یبقی أهل له إلّا أتاهم بین ذلک
الشمراخ حتّی تکون آیه له.
گویی من حضرت قائم علیه السلام را در بلندي نجف می بینم که زره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را پوشیده وآن را
بر تن خود حرکت می دهد، آنگاه با لباس
. 85 و 86 ضمن ح 86 / -1 بحار الأنوار: 53
. 336 ح 73 / 841 ح 59 ، بحار الأنوار: 52 / -2 الخرائج: 2
ص: 786
حریري خود را می پوشاند، و بر اسبی ابلق و خاکستري - که میان دو چشمانش سفید است و نوري از آن می درخشد - سوار
می شود وخود را حرکت می دهد و همه مردم دنیا این نور را می بینند و براي آنان نشانه و علامتی می شود.
آنگاه پرچم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را - پرچمی که همیشه پیروز است و دسته اش از پایه هاي عرش الهی است و
سیرش از یاري خداست - به اهتزاز در می آورد، آن پرچم بر چیزي فرود نمی آید، جز آن که آن را نابود می کند.
عرض کردم: آیا این پرچم در جایی پنهان شده بود، یا براي حضرت می آورند؟ فرمود:
بل یأتی بها جبرئیل علیه السلام، وإذا نشرها أضاء لها ما بین المشرق والمغرب ووضع اللَّه یده علی رؤوس العباد، فلایبقی مؤمن
إلّا صار قلبه أشدّ من زبر الحدید، واُعطی قوّه أربعین رجلاً، فلایبقی میّت یومئذ إلّا دخلت علیه تلک الفرحه فی قبره، حتّی
یتزاورون فی قبورهم، ویتباشرون بخروج القائم علیه السلام، فیهبط مع الرایه إلیه ثلاثه عشر ألف ملک وثلاثمائه وثلاثه عشر
ملکاً.
بلکه، جبرئیل این پرچم را می آورد، وقتی آن را به اهتزاز در می آورد نورش شرق و غرب جهان را روشن می کند، خداوند
دست رحمتش را بر سر بندگان می گذارد، مؤمنی نمی ماند مگر آن که قلبش سخت تر از آهن می گردد و به هر مؤمنی
نیروي چهل مرد داده می شود.
هیچ مرده اي نمی ماند جز آن که سرور و شادي آن روز، در قبرش داخل می شود، تا جایی که مردگان همدیگر را در
قبورشان زیارت می کنند و قیام حضرت قائم علیه السلام را به همدیگر مژده می دهند. به همراه آن پرچم، سیزده هزار و
سیصد و سیزده فرشته (به یاري آن حضرت) فرود می آیند.
عرض کردم: آیا همه اینها فرشته اند؟ فرمود:
آري، همه اینان منتظر قیام حضرت قائم علیه السلام هستند، آنان فرشتگانی هستند که به همراه حضرت نوح علیه السلام در
کشتی بودند، فرشتگانی که با
ص: 787
حضرت ابراهیم علیه السلام بودند در آن هنگام که آن حضرت را در آتش انداختند، فرشتگانی که با حضرت موسی علیه
السلام بودند، هنگامی که دریا را براي بنی اسرائیل شکافت، فرشتگانی که باحضرت عیسی علیه السلام بودند، هنگامی که
خداوند او را به سوي آسمانها برد.
و هزار فرشته اي در رکاب پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم همه آنها نشانه هایی داشتند و هزار فرشته اي که پشت سر هم
در یک نظم بودند و سیصد و سیزده فرشته اي که در جنگ بدر در رکاب پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودند و چهار
هزار فرشته اي که در روز عاشورا فرود آمدند تا به همراه امام حسین علیه السلام جنگ کنند ولی اجازه داده نشد، و آنان باز
گشتند تا اجازه بگیرند، وقتی فرود آمدند، امام حسین علیه السلام کشته شده بود، آنان با هیئتی ژولیده در کنار قبر آن
( حضرت هستند و تا روز قیامت گریه می کنند، و ما بین قبر آن حضرت تا آسمان، محلّ آمد و شد فرشتگان است. ( 1
7 - باز در همان کتاب آمده است: محمّد بن فضیل گوید: / 1157
امام رضا علیه السلام می فرماید:
وقتی قائم علیه السلام قیام نماید (و دوران ظهور شکوهمند آن سرور فرا رسد) خداوند امر می فرماید که فرشتگان بر مؤمنان
سلام نموده و در مجالس آنان شرکت نمایند، وقتی مؤمنی نیازي داشته باشد فرشته اي را نزد حضرت مهدي علیه السلام می
فرستد، و او اطاعت نموده و به حضور حضرتش شرفیاب شده وحاجت و مشکل آن مؤمن را بازگو می نماید وباز می گردد.
ومن المؤمنین مَن یسیر فی السحاب، ومنهم مَن یطیر مع الملائکه، ومنهم مَن یمشی مع الملائکه مشیاً، ومنهم مَن یسبق
الملائکه، ومنهم مَن یتحاکم الملائکه إلیه، والمؤمنون أکرم علی اللَّه مَن الملائکه، ومنهم مَن یصیّره القائم علیه السلام قاضیاً
( بین مائه ألف من الملائکه. ( 2
نقل شده است. « کامل الزیارات: 233 ح 5 » 328 ح 48 . نظیر این روایت در / -1 دلائل الإمامه: 457 ح 41 ، بحار الأنوار: 52
. -2 دلائل الإمامه: 454 ح 38
ص: 788
در آن دوران، برخی از مؤمنان بالاي ابرها حرکت می کنند، برخی دیگر با فرشتگان به پرواز در می آیند و برخی با فرشتگان
راه می روند و برخی، از فرشتگان سبقت می گیرند، و برخی از آنان، کسانی هستند که فرشتگان براي داوري نزد آنها می
آیند.
آري، مؤمنان در پیشگاه خداوند گرامی تر از فرشتگان هستند، در آن زمان، برخی از مؤمنان را حضرت مهدي علیه السلام در
میان صد هزار فرشته به عنوان داور قرار می دهد.
می نویسد: احمد بن اسحاق بن سعد اشعري گوید: محضر با صفاي « کمال الدین » 8 - شیخ صدوق رحمه الله در / 1158
مولایم امام حسن عسکري علیه السلام شرفیاب شدم، خواستم در مورد جانشین آن حضرت بپرسم.
امام حسن عسکري علیه السلام پیش از من لب به سخن گشود و فرمود:
یا أحمد بن إسحاق! إنّ اللَّه تبارك وتعالی لم یخل الأرض منذ خلق آدم ولایخلّیها إلی أن تقوم الساعه من حجّه للَّه علی خلقه،
. ( به یدفع البلاء عن أهل الأرض، وبه ینزّل الغیث، وبه یخرج نبات الأرض ( 1
اي احمد بن اسحاق! به راستی که خداوند متعال از روزي که حضرت آدم علیه السلام را آفرید تا روز رستاخیز زمین را از
وجود حجّت خود خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت، حجّتی که به برکت وجود او، بلاها و گرفتاریها از ساکنان زمین دفع می
شود و به وسیله او، باران می بارد و برکات و گیاهان زمین بیرون می آید.
عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! امام و خلیفه و جانشین بعد از شما کیست؟
حضرت برخاست و فوري به درون خانه رفت، سپس در حالی که کودك سه ساله اي را بر دوش داشت، برگشت، چهره آن
کودك همانند ماه شب چهارده می درخشید، رو به من کرد و فرمود:
.« برکات الأرض » : -1 در مصدر و بحار الأنوار چنین آمده است
ص: 789
اي احمد بن اسحاق! اگر قرب و منزلتی در پیشگاه خداوند متعال و حجّتهاي او نداشتی، این فرزندم را به تو نشان نمی دادم،
این فرزندم، همنام و هم کنیه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است که زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، چنان که از
ظلم و جور پر شده باشد.
یا أحمد بن إسحاق! مثله فی هذه الاُمّه مثل الخضر علیه السلام ومثله مثل ذي القرنین، واللَّه لیغیبنّ غیبهً لاینجو من الهلکه فیها إلّا
من ثبّته اللَّه تعالی علی القول بإمامته، ووفّقه فیها للدعاء بتعجیل فرجه.
اي احمد بن اسحاق! مَثَل این کودك در این اُمّت همانند مثَل حضرت خضر علیه السلام و ذوالقرنین است، سوگند به خدا! او
غیبتی خواهد کرد که در آن، کسی از هلاکت رهایی نخواهد یافت مگر آن که خداوند او را در عقیده به امامت او ثابت قدم
و استوار گردانیده و توفیق بدهد تا براي تعجیل در فرج او دعا کند.
احمد بن اسحاق گوید: عرض کردم: آقاي من! آیا علامت و نشانه اي دراین کودك هست تا دلم به سبب آن آرامش یابد؟
تا من این سخن را گفتم؛ آن کودك زیبا، لب به سخن گشود و با زبان فصیح عربی فرمود:
أنا بقیّه اللَّه فی أرضه، والمنتقم من أعدائه، فلاتطلب أثراً بعد عین یا أحمد بن إسحاق!
منم بقیّه اللَّه در روي زمین، منم انتقام گیرنده از دشمنان خدا، اي احمد بن اسحاق! بعد از آن که با چشم خود مشاهده کردي،
دلیل دیگري مخواه!
احمد بن اسحاق گوید: من شاد گشته و مسرور شدم؛ و با خوشحالی ازحضور امام علیه السلام مرخص شدم، فرداي آن روز
خدمت مولایم شرفیاب شده و عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! از لطف و مرحمتی که دیروز در حق من نمودید (و فرزند
خود را به من نشان دادید) خیلی خوشحال شدم، اینک می پرسم: سنّتی که از حضرت خضر و ذوالقرنین علیهما السلام در او
جاري
ص: 790
است، چیست؟
امام حسن عسکري علیه السلام فرمود:
اي احمد! (منظور از این سنّت) غیبت طولانی اوست.
عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! به راستی غیبت او طولانی خواهد شد؟
امام حسن عسکري علیه السلام فرمود:
إي وربّی! حتّی یرجع عن هذا الأمر أکثر القائلین به، ولایبقی إلّا من أخذ اللَّه عزّوجلّ عهده لولایتنا، وکتب فی قلبه الإیمان
وأیّده بروح منه.
آري، قسم به خدا! آنقدر غیبتش به درازا می کشد که بیشتر معتقدین به امامت آن حضرت، از او بر می گردند، و کسی باقی
نمی ماند جز آن که خداوند براي ولایت ما از او پیمان گرفته و در دلش ایمان را نوشته و با روح خود، او را تأیید نموده باشد.
اي احمد بن اسحاق! غیبت او امري از امر خدا، سرّي از اسرار او و غیبی از غیب هاي اوست، پس آنچه به تو گفتم بپذیر، و
آن را پنهان بدار و (بر این لطف، مرحمت و نعمت) سپاس گزار باش تا فرداي رستاخیز به همراه ما در درجات عالی قرار
( بگیري. ( 1
9 - باز در همان منبع آمده است: یعقوب بن منقوش ( 2) می گوید: / 1159
روزي خدمت امام حسن عسکري علیه السلام شرفیاب شدم، آن حضرت بر سکّوئی در خانه نشسته بود، در طرف راست آن
حضرت، اطاقی بود که پرده اي بر آن آویخته شده بود، عرض کردم: آقاي من! صاحب این امرکیست؟
حضرت فرمود:
إرفع الستر؛ پرده اطاق را بالا بزن.
. 23 ح 16 / 384 ح 1، بحار الأنوار: 52 / -1 کمال الدین: 2
.« یعقوب بن منفوس » : چنین آمده است « بحار الأنوار » -2 در
ص: 791
وقتی پرده را بالا زدم دیدم کودك زیبایی که پنج سال داشت، بیرون آمد، قد رعناي او حدوداً ده - یا هشت - وجب بود،
پیشانی او روشن، چهره اش سفید و درخشان، دیدگانش می درخشید.
او بازوانی نیرومند و زانوهایی توانا داشت، در گونه راستش خال زیبایی بود و جلو سرش را موهاي زیبایی زینت داده بود، او
آمد و در روي زانوي مهر و محبّت امام حسن عسکري علیه السلام نشست.
امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود:
هذا هو صاحبکم؛ این صاحب شماست.
وقتی آن کودك زیبا برخاست برود، امام حسن عسکري علیه السلام به او فرمود:
یا بنیّ! اُدخل إلی الوقت المعلوم؛
اي فرزندم! برو، و وارد خانه شو تا وقتی که معلوم است.
آن کودك زیبا به سوي خانه می رفت و من نیز به او نگاه می کردم.
امام حسن عسکري علیه السلام به من فرمود:
اي یعقوب! وارد خانه شو و ببین چه کسی است؟
( من وارد خانه شدم و کسی را ندیدم. ( 1
10 - باز در همان منبع آمده است: امام صادق علیه السلام می فرماید: / 1160
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
طوبی لمن أدرك قائم أهل بیتی وهو مقتد به قبل قیامه، یأتمّ به وبأئمّه الهدي من قبله، ویبرء إلی اللَّه عزّوجلّ من عدوّهم،
اُولئک رفقائی وأکرم اُمّتی علیّ.
خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا در می یابد، در حالی که پیش از قیامش پیرو او بوده واز او و از امامان و پیشوایان
پیش از او پیروي
. 958 و 959 / 25 ح 17 ، الخرائج: 2 / 436 ح 5، بحار الأنوار: 52 / -1 کمال الدین: 2
ص: 792
می نماید، و به سوي خداوند متعال از دشمنان آنان بیزاري می جوید. آري، اینان رفقاي من و گرامی ترین اُمّتم در نزد من
( هستند. ( 1
11 - باز در همان منبع آمده است: امام سجّاد علیه السلام می فرمایند: / 1161
و برخی از خویشاوندان نسبت به برخی » ؛ (2) « وَاُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ » : آیه شریفه اي که می فرماید
در مورد ما فرود آمده است؛ ،« دیگر در کتاب خداوند سزاوارتر هستند
و او کلمه توحید را کلمه پاینده اي در نسلهاي » ، (3) « وَجَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً فی عَقِبِهِ » : همچنین آیه شریفه دیگر که می فرماید
نیز در مورد ما نازل شده است. و امامت تا روز قیامت از نسل امام حسین علیه السلام است. ،« بعد از خود قرار دهد
وأنّ للقائم علیه السلام منّا غیبتین: إحداهما أطول من الاُخري، أمّا الاُولی فستّه أیّام أو ستّه أشهر أو ستّه سنین، وأمّا الاُخري
فیطول أمدها حتّی یرجع عن هذا الأمرأکثر من یقول به فلایثبت علیه إلّا من قوي یقینه وصحّت معرفته ولم یجد فی نفسه حرجاً
ممّا قضینا، وسلّم لنا أهل البیت علیهم السلام.
همانا براي قائم ما علیه السلام دو غیبت است که یکی از دیگري طولانی تر است، غیبت اوّل، شش روز و شش ماه و یا شش
سال است. غیبت دیگر، آن چنان طولانی می شود که بیشتر قائلین به امامت وي، از او بر می گردند وکسی ثابت نمی ماند جز
افرادي که یقین قوي و شناخت صحیح داشته باشند و در مورد آنچه ما دستور داده ایم براي خود حرجی نبینند، و تسلیم ما اهل
( بیت علیهم السلام باشند. ( 4
علّامه مجلسی رحمه الله در توضیح این حدیث شریف می گوید:
. 286 ح 3 / -1 کمال الدین: 1
. -2 سوره احزاب، آیه 6
. -3 سوره زخرف، آیه 28
. 134 ح 1 / 323 ح 8، بحار الأنوار: 51 / -4 کمال الدین: 1
ص: 793
شاید اشاره به دگرگونی احوال آن حضرت در طول دوران غیبتش است که شش روز، جز افراد خاصّی « شش روز » منظور از
از بستگانش از ولادتش مطلع نشدند، آنگاه پس از شش ماه، سایر خواصّ آگاه شدند وپس از شش سال به هنگام شهادت
پدر بزرگوارش، امر آن حضرت آشکار گردید و بسیاري از مردم از وجود نازنین آن حضرت مطّلع شدند.
آمده است: حذیفه (در مورد علایم ظهورحضرتش) می گوید: « صراط المستقیم » 12 - در کتاب / 1162
در قسمت مشرق، شهري بنا می شود، در آن شهر حادثه اي رخ می دهدکه مردم آن زمان، چنین حادثه اي را در تاریخ
زندگی خویش ندیده اند، آنگاه آن حادثه پایان می پذیرد. البتّه پیش از این، واقعه و حادثه اي در شام پدید می آید که
چهارصد هزار کشته بر جاي می گذارد.
آنگاه پشت سر این، حضرت مهدي علیه السلام با سیصد سوار قیام می نماید، آنان در همه جنگها پیروز می شوند وهمواره با
( پرچم سرافراز به پیش می روند. ( 1
13 - باز در همان منبع آمده است: امام صادق علیه السلام می فرماید: / 1163
زجر الناس قبل قیام القائم عن معاصیهم، وتظهر فی السماء حمره، وخسف ببغداد والبصره، ودماء تسفک بها، وخراب دورها،
وفناء یقع فی أهلها، وشمول أهل العراق خوف لایکون لهم معه قرار.
پیش قیام حضرت قائم (مهدي) علیه السلام مردم در اثر گناهان خویش در تنگنا قرار می گیرند، درآسمان سرخی پدید می
آید، در بغداد و بصره زمین فرو می رود و خسف می شود، در آن دو شهر خون هایی ریخته می شود، خانه ها ویران می
گردد و مردمان آنها نابود می شوند، از این جهت ترس و وحشتی عراق را فرا می گیرد که آرامش از آنها سلب می گردد.*
. 257 و 250 / -1 و*. الصراط المستقیم: 2
ص: 794
منسوب به شیخ مفید رحمه الله آمده است: ابو بصیر گوید: « اختصاص » 14 - در کتاب / 1164
در محضر باصفاي مولایم امام صادق علیه السلام حضور داشتم، نزد آن حضرت مردي از اهل خراسان بود، حضرت با او با
لهجه اي سخن می گفت که من نمی فهمیدم، سپس حضرت با لهجه اي که من می فهمیدم سخن گفت وشنیدم که می فرمود:
ارکض برجلک الأرض؛ پاي خود را بر زمین بزن.
(وقتی زدم دیدم) دریایی آشکار شد، که کنارش سوارانی هستند که گردن هاي خود را بر زین اسبهایشان گذاشته اند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
هؤلاء من أصحاب القائم علیه السلام؛
( اینان از یاران حضرت قائم علیه السلام هستند. ( 1
می نویسد: « الصراط المستقیم » 15 - در کتاب / 1165
هنگامی که امام حسن عسکري علیه السلام به شهادت رسید، معتضد عبّاسی سه نفر از مزدوران خود را براي جست و جوي
خانه امام علیه السلام فرستاد و دستورداد: هر کسی را یافتند سرش را بیاورند.
آن سه نفر، طبق دستور، وارد خانه امام علیه السلام شدند، ناگاه سردابی را دیدند که در آن حوض آبی بود و شخصی روي
آب، بر حصیري نماز می خواند و توجّهی به آنان نداشت.
پا روي آب گذاشت تا نزد او برود، درآب فرو رفت نزدیک بود که غرق شود، ولی « احمد بن عبداللَّه » یکی از آنان بنام
رفقایش نجاتش دادند. دیگري پا جلو گذاشت تا نزد او برود، در آب فرو رفت نزدیک بود که
.319 -1 الإختصاص: 320
ص: 795
غرق شود نجاتش دادند، دیدند نمی توانند کاري کنند پا به فرار گذاشته و نزد معتضد باز گشته و قضیّه را گزارش دادند.
( معتضد دستور داد که قصّه را کتمان کنند. ( 1
16 - باز در همان منبع آمده است: یوسف بن احمد جعفري گوید: / 1166
پس از پایان مراسم حج، به سوي شام باز می گشتم، از مرکب فرود آمدم تا نمازم را بخوانم، ناگاه چهار شخص را در محملی
دیدم و از دیدن آنها در شگفت شدم، یکی از آنان گفت: نمازت را ترك نمودي؟
گفتم: تو از کجا می دانی؟
گفت: آیا دوست داري امام زمانت را ببینی؟
گفتم: او داراي نشانه هایی است.
( راوي گوید در این حال، دیدم که محمل با کسانی که در داخل آن هستند به سوي آسمان بلند می شود. ( 2
17 - باز در همان منبع آمده است: امام صادق علیه السلام در توصیف دوران باشکوه ظهور امام زمان ارواحنا فداه می / 1167
فرمایند:
یمدّ اللَّه لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم حتّی لایکون بینهم وبین قائمهم علیه السلام حجاب، یرید یکلّمهم فیسمعونه وینظرون
إلیه فی مکانه.
در آن دوران، خداوند در گوش و چشم شیعیان ما چنان نیرویی قرار می دهد که میان آنها وحضرت مهدي علیه السلام
حجاب و پرده اي نمی شود، اگر امام علیه السلام بخواهد در همان مکان خود با آنان سخن می گوید و آنان جمال دلرباي او
( را می بینند و صداي دلنشینش را می شنوند. ( 3
. 210 ح 5 / -1 الصراط المستقیم: 2
. 211 ح 10 / -2 الصراط المستقیم: 2
.262/ -3 الصراط المستقیم: 2
ص: 796
1) آمده است: سعد بن عبد اللَّه قمی گوید: ) « الثاقب فی المناقب » 18 - در / 1168
به همراه احمد بن اسحاق براي زیارت امام حسن عسکري علیه السلام به سامرّاء رفتم، البتّه پرسشهاي مشکلی نیز داشتم که می
خواستم از آن حضرت بپرسم. وارد سامرّاء شدیم، به سوي خانه امام حسن عسکري علیه السلام رفتیم، اجازه ورود خواستیم.
اجازه ورود عنایت شد، احمد بن اسحاق، انبانی را بر دوش گذاشته بود، در آن انبان - که با پارچه طبري پوشیده شده بود -
یکصد و شصت کیسه درهم و دینار بود که هر کیسه اي با مهر صاحب آن بسته شده بود.
وارد محضر آن امام همام شدیم، من آن لحظه اي را که نور جمالش ما را احاطه کرد چنین تشبیه می نمایم:
او همانند ماه درخشان شب چهاردهم بود، روي زانوي راست آن حضرت، کودکی قرار داشت که خلقت و منظرش بسان
ستاره مشتري بود، موهاي زیباي آن کودك، از دو سوي سرش روي گوشش ریخته بود،و میان آن باز بود، گویی الفی است
که میان دو و او قرار گرفته است.
در برابر امام علیه السلام انار زرّینی بود که نقشهاي بدیع و نوآور آن می درخشید ودر میان آن، نگین هاي شگفت انگیز و
گوناگونی به کار رفته بود، که آن را یکی از رؤساي اهل بصره به حضرتش اهدا نموده بود؛
در دست مبارك امام حسن عسکري علیه السلام قلمی بود، وقتی می خواست چیزي در ورق سفیدي بنویسد، آن کودك
انگشتان حضرتش را می گرفت، مولایمان امام حسن عسکري علیه السلام آن انار زرّین را در برابر آن کودك می غلطاند و
آن کودك زیبا را به گرفتن و آوردن آن مشغول می نمود تا مانع از نوشتن آن حضرت نشود.
گوید: این حدیث شریف طولانی است و ما به اقتضاي سخن، بخشی از آن را نقل می « الثاقب فی المناقب » -1 صاحب کتاب
کنیم.
ص: 797
ما به حضورش سلام نمودیم، امام علیه السلام با ملاطفت و مهربانی پاسخ داد و اشاره نمود که بنشینیم، وقتی آن حضرت از
نوشتن آن اوراق فارغ شد، احمد بن اسحاق انبان را از میان پارچه بیرون آورده و در برابر حضرتش نهاد.
در این هنگام، مولایمان امام حسن عسکري علیه السلام نگاهی به آن کودك زیبا نمود، و فرمود:
فرزندم! مهر از هدایاي شیعیانت که براي تو فرستاده اند، بردار!
آن کودك زیبا لب به سخن گشود و فرمود:
یا مولاي! یجوز لی أن أمدّ یدي الطاهره إلی هدایا نجسه، وأموال رجسه، قد خلط حلّها بحرامها.
مولاي من! آیا شایسته است که من، دست پاکم را به سوي این هدایاي آلوده و اموال پلید – که حلال و حرامش باهم مخلوط
شده - دراز کنم؟!
امام علیه السلام رو به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: اي پسر اسحاق! آنچه در انبان است بیرون آور تا فرزندم حلال آن را از
حرامش جدا کند.
احمد، طبق فرمایش مولا، کیسه ها را از انبان بیرون آورد، وقتی نخستین کیسه را بیرون آورد آن کودك زیبا فرمود:
این کیسه مال فلانی پسر فلانی از فلان محلّه است، در این کیسه، شصت و دو دینار است، بخشی از آن، پول حجره اي است
که فروخته - و آن ارثی بود که از پدرش به او رسیده بود - که چهل و پنج دینار ارزش داشت و از پول نه طاقه پارچه،
چهارده دینار بدست آورده و سه دینار آن نیز از اجاره دکّان ها است.
مولایمان امام حسن عسکري علیه السلام فرمود: فرزندم! اینک به این مرد، حرام آن را مشخص کن.
آن کودك زیبا، رو به احمد کرد و فرمود: یک دیناري که سکّه ري است و در فلان تاریخ زده شده و نصف نقش یک روي
آن پاك شده با قطعه طلایی آملی که وزن آن ربع دیناراست، بیرون آور و ببین!
ص: 798
علّت این که آنها حرامند این است که صاحب آن، در فلان ماه از سال فلان مقدار پنبه ریسیده شده اي را وزن کرد و یک من
و ربع شد و آن را به پنبه زنی - که همسایه اش بود - داد، مدّتی گذشت، دزدي آمد و آن را از او دزدید، او به صاحبش
جریان را گفت، ولی صاحبش او را تکذیب کرد و عوض آن پنبه ها را خواست و به جاي آنها، یک من و نیم پنبه بهتر از آن
گرفت، و با پول آن پارچه اي خرید و آن را فروخت که این دینار و آن قطعه طلاي آملی، از فروش آن پارچه است.
وقتی احمد بن اسحاق آن کیسه را باز کرد، نامه اي در میان سکّه هاي دیناریافت که در آن، نام صاحب کیسه و مقدار سکّه
ها، همان گونه که آن کودك زیبا فرموده بود، نوشته شده بود، و آن دینار سکّه ري و قطعه طلایی آملی نیز با همان علامت
ها بودند.
آنگاه کیسه دیگري را بیرون آورد و در برابر آن کودك زیبا نهاد.
آن کودك زیبا فرمود:
این کیسه نیز متعلّق به فلان، فرزند فلانی از فلان محلّه است، که حاوي پنجاه دینار است. که تصرّف در آن براي ما جایز
نیست.
احمد بن اسحاق گفت: چرا؟
فرمود: چون از پول گندمی است که صاحبش در هنگام تقسیم محصول، نسبت به کارگران ظلم کرده است، پیمانه خود را پر
می کرد، ولی پیمانه آنها را پر نمی نمود، بلکه کمی از سر آن را خالی می نمود.
امام حسن عسکري علیه السلام فرمود: راست گفتی فرزندم.
آنگاه رو به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: اي احمد بن اسحاق! این اموال را جمع کن و به صاحبانش برگردان، یا حواله کن
تا به صاحبانش برگردانند که ما نیازي به آنها نداریم، ولی آن پارچه اي را که آن پیرزن براي ما فرستاده، بیاور!
احمد بن اسحاق گوید: من آن پارچه را در میان صندوقچه اي گذاشته بودم و فراموش کرده بودم که خدمت آقایم بیاورم.
ص: 799
سعد گوید: وقتی احمد بن اسحاق براي آوردن آن پارچه رفت، مولایمان امام حسن عسکري علیه السلام رو به من کرد و
فرمود:
اي سعد! براي چه آمده اي؟
عرض کردم: احمد بن اسحاق مرا به ملاقات مولایمان تشویق نموده است.
فرمود: پرسشهایی را که می خواستی بپرسی، چه کرده اي؟
عرض کردم: همان گونه هستند و اکنون به همراه دارم.
حضرت اشاره به فرزند عزیزش کرد و فرمود: آنچه می خواهی از نور چشمم بپرس!
من شروع به سؤال نمودم و آن کودك زیبا همه را پاسخ داد ( 1) ، وقتی پاسخ پرسش ها تمام شد، امام حسن عسکري علیه
السلام با آن کودك زیبا برخاست، من نیز از محضرشان مرخص شده و به دنبال احمد بن اسحاق رفتم، در راه او دیدم که می
آمد و گریه می کرد، گفتم: چرا گریه می کنی؟ چرا دیر کردي؟
گفت: پارچه اي که مولایم فرمود حاضر کنم، گم کرده ام.
گفتم: طوري نیست، به خودشان بگو!
او خدمت امام علیه السلام شرفیاب شد، لحظاتی بعد با لبخند در حالی که بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام درود می
فرستاد، بازگشت.
گفتم: چه شد؟
گفت: آن پارچه زیر پاي مولایم پهن شده بود، آن حضرت روي آن نماز می خواند.
سعد گوید: من خداي را به این نعمت سپاس نموده و بر او ثنا گفتم، و ما چند روزي که در آنجا بودیم به منزل امام علیه
السلام رفت و آمد می کردیم؛ ولی دیگر آن کودك زیبا را در کنار امام علیه السلام نمی دیدیم.
روزي که می خواستیم به وطن برگردیم من به همراه احمد بن اسحاق
گوید: من پرسش و پاسخها را به جهت طولانی شدن، ذکر ننمودم. « الثاقب فی المناقب » -1 صاحب کتاب
ص: 800
و دو نفر از بزرگان شهرمان به خدمتش مشرّف شدیم، احمد بن اسحاق در برابر حضرتش ایستاد و عرض کرد:
اي فرزند رسول خدا! هنگام کوچ کردن و وداع نمودن فرا رسیده و محنت جدایی سخت شده، ما از خداوند متعال می
خواهیم که بر جدّ بزرگوارتان محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و پدرتان علی مرتضی علیه السلام و مادرتان، سرور
زنان عالم فاطمه زهرا علیها السلام و عمویتان امام حسن مجتبی علیه السلام و پدر عزیزتان امام حسین علیه السلام - که آقاي
جوانان بهشتند - و پدران معصومتان پس از آنها که امامان و پیشوایان پاك و طاهرین هستند و بر شما و فرزند گرامیتان درود
فرستد، امیدواریم خداوند مقام شما را همواره بالا برده و دشمنانتان را نابود سازد و این دیدار را آخرین دیدار ما قرار ندهد.
وقتی احمد بن اسحاق این آخرین جمله را گفت، چشمان امام علیه السلام از اشک پر شد و قطرات اشک بر چهره زیبایش
جاري گشت، آنگاه فرمود:
اي فرزند اسحاق! در این دعا اصرار نورز! که در همین سفر به ملاقات خداوند خواهی رسید.
وقتی احمد بن اسحاق این سخن را شنید، بیهوش شد و بر زمین افتاد، وقتی حالش خوب شد و به هوش آمد گفت: مولایم!
شما را به خدا و به حرمت جدّت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سوگند می دهم که به من افتخار دهید و پارچه اي به
عنوان کفن براي من عنایت نمایید.
امام علیه السلام دست به زیر فرش برد و سیزده درهم بیرون آورد، و فرمود:
خذها، ولاتنفق علی نفسک غیرها، فإنّک لن تعدم ما سألت، وإنّ اللَّه تعالی لایضیع أجر من أحسن عملًا.
این پول را بگیر و جز این پول استفاده نکن و آنچه را که خواستی بدست خواهی آورد که خداوند پاداش کسی را که عمل
نیک انجام داده، ضایع نمی گرداند.
ص: 801
« حلوان » سعد گوید: (آنگاه همگی از محضرش مرخص شده و به راه افتادیم،) سه فرسخ راه پیمودیم، وقتی نزدیک محلّی بنام
رسیدیم، احمد بن اسحاق تب کرد، و وضع عمومی بدنش دگرگون شد، تا جایی که از زندگی او مأیوش شدیم، وقتی وارد
شدیم در یکی ازکاروانسراها اتراق کردیم. « حلوان »
بود خواست، آنگاه رو به ما کرد و گفت: امشب از اطراف « حلوان » احمد بن اسحاق، یکی از همشهریان خودش را که مقیم
من پراکنده شوید و مرا تنها بگذارید.
ما همگی از اتاق او بیرون آمده و هر کدام به اتاق خود باز گشتیم.
سعد گوید: شب سپري شد، نزدیکی هاي صبح، چیزي به ذهنم رسید، و از خواب پریدم.
وقتی چشمانم را باز کردم، کافور، خادم مولایمان امام عسکري علیه السلام را دیدم که به من می گوید: خداوند پاداش نیکو
در عزایتان به شما مرحمت کند و مصیبت شما را در دوستتان جبران نماید! ما دوستتان احمد بن اسحاق را غسل داده و کفن
نمودیم، برخیزید و او را دفن کنید، چرا که جایگاه او در پیشگاه آقایتان از جایگاه همه شما والاتر بود.
( او این سخن بگفت و از دیدگان ما پنهان شد. ( 1
19 - باز در همان منبع آمده است: احمد بن ابی روح می گوید: / 1169
نزد من آمد و گفت: اي پسر ابی روح! تو در شهر ما از جهت پرهیزگاري مطمئن ترین « دینور » روزي بانویی فاطمی از مردم
افراد هستی، می خواهم امانتی را به تو بسپارم و آن را به عهده تو می گذارم تا به اهلش برسانی و بپذیري و انجام دهی.
454 ح 21 / 78 ح 1. این روایت را شیخ صدوق رحمه الله در کمال الدین: 2 / -1 الثاقب فی المناقب: 585 ح 1، بحارالأنوار: 52
(باتفاوت در الفاظ) نقل نموده است. گفتنی است که در ترجمه این روایت از منابع دیگر آن نیز بهره بردیم.
ص: 802
گفتم: ان شاء اللَّه انجام می دهم.
گفت: در این کیسه سر بسته، چند درهم است، آن را باز نکن و در آن نگاه مکن تا آن را به کسی که تو را از محتواي آن
آگاه سازد، برسانی. در ضمن، این هم گوشواره من است - که ده دینار ارزش دارد - این گوشواره داراي سه دانه مروارید
است که ده دینار می ارزد، علاوه بر اینها، من از حضرت صاحب الامر علیه السلام پرسشی دارم که می خواهم پاسخ آن را
پیش از آن که از او بپرسم، پاسخ گوید.
گفتم: پرسشت چیست؟
گفت: موقع عروسی من، مادرم ده دینار از کسی قرض گرفت، من نمی دانم از چه کسی قرض گرفته به همین جهت، نمی
دانم آن ده دینار را به چه کسی بدهم، اگر حضرت آن شخص را به تو بفرمایند من پول او راپرداخت می نمایم.
احمد بن ابی روح گوید: من معتقد به امامت جعفر بن علی - برادر امام حسن عسکري علیه السلام - بودم، گفتم: (خوب شد)
این سؤالات امتحان میان من و جعفر می شود. امانت را تحویل گرفته و به سوي بغداد به راه افتادم، وارد بغداد شدم، در آنجا
نزد حاجز بن یزید وشّاء رفتم، سلام کردم ونشستم.
گفت: حاجتی داري؟
گفتم: امانتی نزد من هست که قرار است به شما بدهم، امّا به شرط آن که ازمقدار آن و کیفیّت آن خبر دهید.
او گفت: من مأمور به گرفتن آن نیستم، این نامه اي است که در مورد امانت تو، به من رسیده، در آن نوشته:
از احمد بن ابی روح آن اموال را نپذیر و او را به سامرّاء، نزد ما بفرست.
من در شگفت شده و گفتم: لا إله الّا اللَّه! این بزرگترین چیزي است که اراده کردم.
ص: 803
از بغداد حرکت کرده به سامرّاء رفتم، وقتی وارد شهر شدم گفتم: اوّل نزد جعفر می روم. بعد فکري کرده و گفتم: نه، نخست
منزل امام حسن عسکري علیه السلام می روم، اگر پاسخ مرا دادند که هیچ، وگرنه، نزد جعفر می روم.
به طرف خانه امام حسن عسکري علیه السلام به راه افتادم، وقتی کنار درب حضرتش رسیدم، خادمی بیرون آمد و گفت: تو
احمد بن ابی روح هستی؟
عرض کردم: آري.
گفت: این نامه مال توست، آن را بخوان. من نامه را خواندم، در آن نوشته بود:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اي پسر ابی روح! حایل، دختر دیرانی کیسه اي که - به گمان تو - هزار درهم در آن است به تو سپرده، در حالی که گمان تو
درست نیست، تو اداي امانت کرده و کیسه را باز نکردي و از داخل آن خبر نداري.
در آن کیسه، هزار درهم و پنجاه دینار سالم است، و نزد تو دو عدد گوشواره است که آن زن گمان می کرد آنها ده دینار می
ارزند، راست گفته، با دو نگینی که دارند و در آنها سه دانه مروارید است که آنها ده دینار ارزش دارند و یا بیشتر، آن دو
گوشواره را به فلان کنیز ما بده. که ما آنها را به او بخشیدیم، آنگاه به بغداد برو و آن اموال را به حاجز بده و آنچه راکه او،
به عنوان هزینه سفر به تو می دهد، بگیر.
در مورد آن ده دیناري که آن زن گمان می کند مادرش در موقع عروسی او قرض کرده و نمی داند صاحبش کیست؟ او
کلثوم، دختر احمد است که ناصبی و از دشمنان ماست، آن زن دوست ندارد به او بدهد، اگر نمی خواهد آن را میان خواهران
خود تقسیم نماید، ما نیز به او اجازه داده ایم که میان خواهران نیازمند خود، تقسیم کند.
سخن دیگر این که: اي پسر ابی روح! براي امتحان نزد جعفر نرو و به شهر خود باز گرد که دشمنت فوت کرده و خداوند اهل
و مال او را به تو ارث گذاشته است.
ص: 804
ابن ابی روح گوید: پس از خواندن نامه به سوي بغداد به راه افتادم، در بغداد کیسه را به حاجز دادم، وي دینارها و درهم هاي
آن را شمرد، در آن،هزار درهم سالم و پنجاه دینار بود، آنگاه سی دینار به من داد و گفت: دستور دارم که این مبلغ را به
عنوان هزینه به تو بدهم.
من آن مبلغ را گرفته و به اقامتگاه خود در بغداد رفتم، ناگهان نامه رسان آمد و نامه اي سربسته به من داد که در آن نوشته
شده: پدرزنت مرده است و خانواده ام از من خواسته بودند که به وطنم باز گردم.
به راه خود ادامه داده و وارد شهر و دیار خود شدم، دیدم که او فوت کرده و بدین وسیله سه هزار دینار و صد هزار درهم به
من ارث رسید.
( گوید: این روایت نیز داراي چندین آیه و نشانه است. ( 1 « الثاقب فی المناقب » صاحب کتاب
20 - باز در همان منبع آمده است: محمّد بن حسن صوفی ( 2) می گوید: / 1170
عازم سفر حج بودم، همشهریانم وجوهی را به من داده بودند تا به حسین بن روح، نایب امام زمان ارواحنا فداه تحویل دهم،
این وجوه طلا و نقره بودند، من اینها را به صورت شمش طلا و نقره در آوردم.
رسیدم در ریگزاري خیمه زده و اتراق نمودم، طلاها ونقره ها را بررسی می کردم، بدون این که متوجّه شوم « سرخس » وقتی به
یکی از شمش ها از دستم افتاده و در ریگ فرو رفت، از آنجا حرکت کرده و به راه افتادم.
وقتی به همدان رسیدم براي حفظ اموال مردم، باز آنها را بررسی کردم،
295 از / -1 الثاقب فی المناقب: 594 ح 1. علاّمه مجلسی رحمه الله این روایت را با اندکی تفاوت در بحار الانوار: 51 ح 11
الخرائج شیخ راوندي رحمه الله نقل نموده است و از آنجایی که متن حدیث داراي نارسایی ها بود ما در ترجمه ازآن منبع نیز
بهره بردیم. (مترجم)
.« محمّد بن حسن صیرفی، مقیم شهر بلخ » : -2 در بحار الأنوار چنین آمده است
ص: 805
متوجّه شدم که شمشی به وزن صد و سه - یا نود و سه - مثقال گم شده است، براي اداي امانت، به همان وزن از طلاهاي
خودم به آنها اضافه کردم.
وارد مدینه السلام؛ (بغداد) شدم، خدمت شیخ ابا القاسم حسین بن روح قدس سره شرفیاب گشته و آن امانت ها را به او
تحویل دادم.
وقتی آنها را تحویل گرفت، دستش را داخل کیسه کرد و شمشی که من از اموال خودم به آنها اضافه کردم بودم، برداشت و
به من داد و فرمود:
گم کردي، وقتی آنجا خیمه زدي آن شمش در ریگ فرو رفت، اگر به « سرخس » این شمش مال ما نیست، شمش ما را در
آنجا برگردي و در آنجایی که فرود آمده بودي، فرود آیی آن را از زیر ریگ ها پیدا خواهی کرد وقتی بخواهی برگردي و
آن را به ما تحویل دهی، مرا نخواهی دید.
من به سوي سرخس حرکت کردم، و در همانجایی که خیمه زده بودم، فرود آمدم، آن شمش را در میان ریگ ها که بر
رویش گیاهی روییده بود، پیدا کرده، و به سوي شهر خود به راه افتادم.
سال بعد شمش را برداشته و به سوي شهر بغداد حرکت کردم، وارد شهر شدم، دیدم شیخ ابوالقاسم حسین بن روح قدس سره
وفات نموده، به ملاقات ابوالحسن علیّ بن محمّد سمري قدس سره شرفیاب شده و آن شمش را تحویل دادم.
( گوید: این روایت نیز داراي نشانه هایی است. ( 1 « الثاقب فی المناقب » صاحب
21 - باز در همان منبع آمده است: احمد بن فارس ادیب می گوید: / 1171
حکایتی در همدان شنیدم، وقتی آن را براي برخی از برادران دینی ام تعریف کردم از من در خواست نمودند که آن را با
دستخطّ خودم بنویسم،
نقل کرده « 340 و 341 ح 68 / بحار الأنوار: 51 » -1 الثاقب فی المناقب: 600 ح 12 . علّامه مجلسی رحمه الله نیز این حدیث را در
که در ترجمه آن از نسخه ایشان بهره بردیم. (مترجم)
ص: 806
چاره اي جز امتثال خواسته آنها نداشتم، به همین جهت، حکایت را نوشتم و عهده آن بر کسی است که حکایت نموده است.
داستان از این قرار است: در شهر همدان، طایفه اي معروف به بنی راشد زندگی می کنند، همه آنان شیعه بوده و پیرو مذهب
امامیّه هستند.
از این امر کنجکاو شده و از یکی از آنها پرسیدم: چطور از میان مردم همدان فقط شما شیعه هستید!
پیرمردي که شایسته و نیکوکار بود، در پاسخ من گفت: جدّ ما - که طایفه ما منسوب به اوست - سالی به حج مشرّف شد،
وي پس از باز گشت از سفر، قصّه اي چنین نقل کرد:
وقتی اعمال حجّ را تمام کردم، به همراه قافله اي، منازلی چند در بیابان پیمودیم، از قافله جلو زدم از شتر فرود آمده و کمی
پیاده روي کردم، مسیر زیادي را پیاده حرکت کردم، تا این که خسته شدم، با خودم گفتم: خوب است اینجا توقّف کرده و
کمی بخوابم و اندکی استراحت نمایم، وقتی قافله رسید، بر می خیزم.
خوابیدم، از فرط خستگی بیدار نشدم، وقتی گرماي آفتاب آزارم داد بیدار شدم، دیدم هیچ کس نیست، ترس و وحشت وجود
مرا فرا گرفت، نه راهی می دیدم و نه جاي پایی، توکّل به خدا کرده و گفتم: به هر طرف که او بخواهد، حرکت می کنم.
اندکی راه رفتم، ناگاه به منطقه اي سبز و خرّم رسیدم، گویی به تازگی باران باریده بود، خاك معطّري داشت، وقتی دقّت
کردم در انتهاي این منطقه قصري دیدم که همانند شمشیر می درخشید، من تا حال چنان قصري را ندیده و از کسی وصف آن
را نشنیده بودم، با خود گفتم: کاش می توانستم این قصر را از نزدیک ببینم.
به همین جهت، به سوي قصر رفتم، وقتی کنار درب آن رسیدم، دو نفر
ص: 807
خادم سفیدپوست دیدم، به آنها سلام کردم.
آنها با لهجه زیبایی پاسخ داده و گفتند: بنشین که خداوند براي تو خیر خواسته است.
یکی از آنها برخاست و وارد قصر شد، لحظاتی بعد آمد و گفت: برخیز وارد شو!
برخاستم، وارد قصر شدم، ساختمانی را دیدم که تاکنون ساختمانی نیکوتر و نورانی تر از آن ندیده بودم، خادم جلوتر از من
رفت و پرده اتاقی را کنار زد و به من گفت: وارد شو!
وارد اتاق شدم، جوان زیبایی را وسط اتاق دیدم، چهره او همچون ماه در تاریکی شب می درخشید، بالاي سرش شمشیر
بلندي از سقف اتاق آویزان بود، که فاصله کمی با سر مبارك او داشت و گویی نزدیک سرش بود. سلام کردم. او با مهربانی
و بهترین لحن پاسخ داد، سپس پرسید:
آیا مرا می شناسی؟
عرض کردم: نه، سوگند به خدا!
آن بزرگوار خودش را چنین معرفی فرمود:
أنا القائم من آل محمّد علیهم السلام ، أنا الّذي أخرج آخر الزمان بهذا السیف – وأشار إلیه - فأملأ الأرض عدلًا کما ملئت
جوراً.
من، قائم از آل محمّد علیهم السلام هستم، همان کسی که در آخر زمان با همین شمشیر - اشاره اي به شمشیر نمود - قیام می
کنم و زمین را که انباشته از ستم و جور است از عدل و داد پر می نمایم.
وقتی این سخن زیبا را شنیدم و او را شناختم خود را به پاهاي مبارکش انداخته و صورت به خاك پاي مبارکش ساییدم.
فرمود:
این کار را مکن، سرت را بالا بگیر! تو فلانی از شهري که در ارتفاعات بلندي واقع شده به نام همدان، نیستی؟!
عرض کردم: آري، اي مولاي من!
ص: 808
فرمود: آیا دوست داري به شهرت باز گردي؟
عرض کردم: آري، اي مولاي من! وقتی به شهرم رسیدم مژده آنچه را که خداوند به من عنایت و ارزانی داشته به آنها می
رسانم.
در این هنگام، حضرت به آن خادم اشاره کرد، او دست مرا گرفت و کیسه پولی به من داد و با هم از خدمت حضرتش
مرخص شدیم، چند قدمی با من راه رفت، وقتی نگاه کردم دیدم سایه بانها، درختان و مناره مسجدي پیداست، او گفت: آیا
این شهر را می شناسی؟
نام دارد، اینجا شبیه آنجاست. « اسد آباد » گفتم: نزدیک شهر ما همدان، شهري است که
گفت: اینجا اسدآباد است، برو که راه یافتی.
وقتی برگشتم، کسی را ندیدم. وارد اسدآباد شدم، به کیسه نگاه کردم، دیدم چهل - یا پنجاه - دینار است، حرکت کرده وارد
همدان شدم، وقتی به خانه ام رسیدم همه خانواده ام را جمع کرده و آنچه را که خداوند به من عنایت فرموده بود به آنان مژده
( دادم، و تا زمانی که آن سکّه ها را داشتم خیر به ما روي می آورد و ما همواره در خیر و نیکی بودیم. ( 1
22 - باز در همان منبع آمده است: ازدي گوید: / 1172
سالی به مکّه مشرّف شدم، روزي مشغول طواف کعبه بودم، شوط ششم را به پایان رسانده و می خواستم شوط هفتم را آغاز
نمایم؛ ناگاه چشمم به حلقه اي از حاجیان افتاد که در سمت راست کعبه بودند، آنان دور جوانی زیبا، خوش چهره و باهیبت
حلقه زده بودند، او با آن که داراي هیبت بود امّا نزدیک مردم بود، او داشت سخن می گفت، در عین این که زیبا نشسته بود؛
چنان زیبا و شیرین سخن می گفت من زیباتر و شیرین تر
453 ح 20 و علّامه مجلسی رحمه الله / -1 الثاقب فی المناقب: 605 ح 1. این روایت را شیخ صدوق رحمه الله در کمال الدین: 2
40 ح 30 (با اندکی تفاوت) نقل کرده اند. / در بحار الأنوار: 52
ص: 809
از آن ندیده بودم.
خواستم جلو بروم تا با او سخن بگویم؛ ولی ازدحام جمعیّت مرا نگذاشت، از یکی پرسیدم: او کیست؟
گفت: فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد، او هر سال، براي خواصّ شیعیان خود
ظاهر گشته و به آن ها سخن می گوید.
من رو به آن آقا کرده و گفتم: سرور و مولایم! من براي هدایت خدمت شما آمده ام، مرا هدایت فرمایید که خداوند راهنماي
شماست.
او مشتی سنگ ریزه به من عنایت فرمود.
من آنها را گرفته و از آن جمع بیرون آمدم، یکی از کسانی که آنجا نشسته بود، به من گفت: چه چیزي به تو عنایت فرمود؟
گفتم: مشتی سنگ ریزه! ولی وقتی دستم را باز کردم دیدم همه آنها شمش طلا هستند. سراسیمه به سوي حضرتش آمدم،
وقتی خدمتش شرفیاب شدم به من فرمود:
حجّت و برهان را بر تو بیان نمودم، حق بر تو آشکار شد و کوري و گمراهی از تو برطرف شد، آیا مرا شناختی؟
عرض کردم: نه. فرمود:
أنا المهدي، أنا القائم بأمر اللَّه، أنا قائم الزمان، أنا الّذي أملأها عدلًا کما ملئت ظلماً وجوراً، إنّ الأرض لاتخلو من حجّه،
ولاتبقی الناس فی فتره، وهذه أمانه تحدّث بها إخوانک من أهل الحقّ.
من مهدي هستم، من قائم به امر خدایم، من قائم زمانم، من همان کسی هستم که زمین را که از ستم و جور انباشته شده از
عدل و داد پر خواهم کرد.
زمین هیچ گاه از حجّت خدا خالی نمی ماند، و مردم هرگز در فترت غیبت نخواهند ماند، این سخن امانتی است بر عهده تو و
( آن را به برادران اهل حق خود بازگو کن. ( 1
784 ح 110 و علّامه مجلسی رحمه الله / -1 الثاقب فی المناقب: 613 ح 7. این روایت را شیخ راوندي رحمه الله در الخرائج: 2
1 ح 1 (با اندکی تفاوت) نقل نموده اند. / در بحار الأنوار: 52
ص: 810
می نویسد: ضریر خادم گوید: خدمت مولایم امام زمان علیه السلام « اثبات الوصیّه » 23 - مسعودي قدس سره در / 1173
شرفیاب شدم. حضرت به من فرمود:
صندلی سرخ را براي من بیاور!
من صندلی سرخ را خدمت حضرتش آوردم.
فرمود: آیا مرا می شناسی؟
عرض کردم: آري.
فرمود: من کیستم؟
عرض کردم: شما، آقا و سرور من! و فرزند آقا و سرور من هستید.
فرمود: منظور من این نبود.
عرض کرد: قربانت گردم، لطفاً منظور خودتان را براي من توضیح دهید.
فرمود: أنا خاتم الأوصیاء، و بی رفع اللَّه البلاء عن أهلی وشیعتی.
( من خاتم اوصیا هستم، خداوند متعال به جهت من بلا و گرفتاریها را از خاندان و شیعیانم دفع می کند. ( 1
24 - باز در همان منبع آمده است: ابو بصیر می گوید: / 1174
مولایم امام باقر علیه السلام فرمود:
( یکون منّا بعد الحسین علیه السلام تسعه؛ تاسعهم قائمهم وهو أفضلهم. ( 2
پس از امام حسین علیه السلام نه نفر امام از ما خاندان هستند که نهمین آنها قائم آنها بوده و او برترین آنان خواهد بود.
می نویسد: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: « ثواب الأعمال » 25 - شیخ صدوق رحمه الله در / 1175
« 441 ح 12 / کمال الدین: 2 » 30 ح 25 . نظیر این روایت را شیخ صدوق رحمه الله در / -1 إثبات الوصیّه: 252 ، بحار الأنوار: 52
آمده و بیانی را که نویسنده محترم رحمه « طریف ابونصر خادم » آورده است. گفتنی است که در این منابع، راوي این حدیث
الله نوشته مناسب مقام نیست به همین جهت ترجمه نشده است. (مترجم)
. -2 إثبات الوصیّه: 258
ص: 811
سیأتی علی اُمّتی زمان لایبقی من القرآن إلّا رسمه، ولا من الإسلام إلّا إسمه، لیسمّون به وهم أبعد الناس منه، مساجدهم عامره،
وهی خراب من الهدي، فقهاء ذلک الزمان شرّ فقهاء تحت ظلّ السماء، منهم خرجت الفتنه وإلیهم تعود.
به زودي زمانی بر اُمّت من فرا خواهد رسید که از قرآن جز رسمش و از اسلام جز نامش نخواهد ماند، آنها خودشان را
مسلمان می نامند در صورتی که دورترین افراد نسبت به آن هستند. مساجد آنان از جهت بناء آباد، ولی از جهت هدایت،
ویران است، فقها و دانشمندان آن دوران، بدترین فقیهان و دانشمندانی هستند که در زیر آسمان زندگی می کنند، فتنه
( وآشوب از آنان سر زده و به سوي آنان باز خواهد گشت. ( 1
26 - عرز می گوید: امام صادق علیه السلام می فرماید: / 1176
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
سیأتی علی الناس زمان لا ینال الملک فیه إلّا بالقتل والتجبّر، ولا الغنی إلّا بالغصب والبخل، ولا المحبّه إلّا باستخراج الدین واتّباع
الهوي. فمن أدرك ذلک الزمان فصبر علی الفقر وهو یقدر علی الغنی، وصبر علی البغضه وهو یقدرعلی المحبّه، وصبر علی
( الذلّ وهو یقدر علی العزّ، آتاه اللَّه ثواب خمسین صدّیقاً ممّن صدّق بی. ( 2
به زودي براي مردم، زمانی خواهد رسید که حکومت و سلطنت جز به وسیله کشتار وستمگري، ثروت وتوانگري جز با غصب
وخسّت ومحبّت و دوستی جز با خارج شدن از دین و پیروي از هوا و هوس بدست نمی آید.
پس هر کسی که آن زمان را درك نماید و بر فقر آن صبر کند با آن که می توانست ثروتمند شود و بر دشمنی مردم صبر
نماید با آن که می توانست محبّت کند، و بر ذلّت و خواري آن دوران شکیبا باشد با آن که
. 190 ح 21 / -1 ثواب الأعمال: 253 ، بحار الأنوار: 52
. 75 ح 9 / 146 ح 8 و 71 / 91 ح 12 ، بحار الأنوار: 18 / -2 الکافی: 2
ص: 812
می توانست عزیز باشد؛ خداوند بر چنین شخصی پاداش پنجاه صدّیق از تصدیق کنندگان مرا عطا خواهد کرد.
می نویسد: علیّ بن جعفر علیهما السلام، برادر امام کاظم علیه السلام « علل الشرائع » 27 - شیخ صدوق قدس سره در / 1177
می گوید: برادرم امام کاظم علیه السلام به من فرمودند:
إذا فقد الخامس من ولد السابع فاللَّه اللَّه فی أدیانکم لا یزیلکم أحد عنها.
یا بنیّ، أنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبه حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به، إنّما هی محنه من اللَّه عزّوجلّ امتحن بها
خلقه، ولو علم آباؤکم وأجدادکم دیناً أصحّ من هذا لاتّبعوه.
هنگامی که پنجمین امام از فرزندان هفتمین امام، پنهان گردد به خدا پناه برید! به خدا پناه برید! در حفظ دینتان، مبادا کسی
دینتان را بگیرد.
اي فرزندم! ( 1) براي صاحب این امر ناگزیر غیبتی است، غیبتی که برخی از معتقدین او، از اعتقاد خود باز گردند، قطعاً غیبت
او آزمایشی است که خداوند به وسیله آن، بندگان خود را می آزماید، اگر پدران و نیاکان شما از این صحیحتر دین داشتند از
آن پیروي می نمودند.
عرض کردم: آقاي من! پنجمین امام از فرزندان هفتمین امام کیست؟
فرمود: اي فرزندم! عقلهاي شما از درك چنین امري کوچک و سینه هایتان از حمل آن تنگ است، ولی اگر زنده بمانید او را
( درك خواهید کرد. ( 2
می نویسد: عبدالعظیم حسنی رضوان اللَّه علیه گوید: « کمال الدین » 28 - شیخ صدوق رحمه الله در / 1178
مولایم امام جواد علیه السلام حدیثی در وصف حضرت قائم ارواحنا فداه بیان
-1 علّامه مجلسی رحمه الله می گوید: امام کاظم علیه السلام در اینجا از روي شفقت و مهربانی به برادر کوچک خود، فرزندم
خطاب می نماید. (مترجم)
. 150 ح 1 / -2 علل الشرائع: 244 ح 4، بحار الأنوار: 51
ص: 813
فرمود، در آخر آن می فرمود:
( أفضل أعمال شیعتنا إنتظار الفرج. ( 1
برترین اعمال شیعیان ما، انتظار فرج است.
می نویسد: علی علیه السلام می فرماید: « خصال » شیخ صدوق رحمه الله در کتاب
( انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح اللَّه، فإنّ أحبّ الأعمال إلی اللَّه عزّوجلّ انتظارالفرج. ( 2
در انتظار فرج و گشایش باشید و از روح و مهر خدا نااُمید نشوید؛ زیرا که بهترین اعمال به سوي خداوند، انتظار فرج است.
می نویسد: جابر جعفی گوید: « الغیبه » 29 - شیخ طوسی رحمه الله در / 1179
از مولایم امام باقر علیه السلام پرسیدم: فرج شما کی خواهد بود؟ فرمود:
( هیهات هیهات، لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا ثمّ تغربلوا ثمّ تغربلوا - یقولها ثلاثاً- حتّی یذهب اللَّه تعالی الکدر ویبقی الصفو. ( 3
هیهات! هیهات! فرج ما محقّق نخواهد شد تا این که شما امتحان شوید، امتحان شوید، بازهم امتحان شوید - سه بار تکرار
فرمود - تا آنجا که خداوند کدري و آلودگی را از بین برده وپاکان بمانند.
آمده است: امام رضا علیه السلام می فرماید: « غیبه نعمانی » و در کتاب
( واللَّه، ما یکون ما تمدّون أعینکم إلیه حتّی تمحّصوا وتمیّزوا، وحتّی لایبقی إلّا الأندر فالأندر. ( 4
سوگند به خدا! آنچه که به آن چشم دوخته اید نخواهد شد مگر این که آزمایش شده و از هم امتیاز پیدا کنید تا آن که از
شما جز اندکی و اندك تري
. 377 ضمن ح 1 / -1 کمال الدین: 2
. 123 ح 7 / 616 ضمن ح 10 ، بحار الأنوار: 52 / -2 الخصال: 2
. 113 ح 28 / -3 الغیبه شیخ طوسی رحمه الله: 339 ح 287 ، بحار الأنوار: 52
. 114 ح 30 / -4 الغیبه نعمانی رحمه الله: 208 ح 15 ، بحار الأنوار: 52
ص: 814
باقی نماند.
و در روایت دیگري آمده:
( حتّی یشقی من شقی، ویسعد من سعد. ( 1
تا آن که شقی به شقاوت خود پرداخته و سعادتمند به سعادت برسد.
در روایت دیگري آمده است: حضرت حسن بن علی علیهما السلام فرمود:
لایکون الأمر الّذي ینتظرون حتّی یبرأ بعضکم من بعض، ویتفل بعضکم فی وجوه بعض، وحتّی یلعن بعضکم بعضاً، وحتّی
( یسمّی بعضکم بعضاً کذّابین. ( 2
این امري که منتظر آن هستید واقع نمی گردد تا آن که برخی از شما از برخی دیگر بیزاري جسته، برخی آب دهان بر روي
برخی دیگر بیندازند و تا آن که برخی از شما بعضی دیگر را لعن کنند و برخی از شما برخی دیگر را دروغگو بنامند.
آمده است: ابو خالد کابلی می گوید: « إحتجاج » 30 - در کتاب / 1180
امام سجّاد علیه السلام می فرماید:
تمتدّ الغیبه بولیّ اللَّه الثانی عشر من أوصیاء رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم والأئمّه بعده.
یا أباخالد! إنّ أهل زمان غیبته، القائلون بإمامته، المنتظرون لظهوره أفضل أهل کلّ زمان، لأنّ اللَّه تعالی ذکره أعطاهم من
العقول والأفهام والمعرفه ما صارت به الغیبه عندهم بمنزله المشاهده، وجعلهم فی ذلک الزمان بمنزله المجاهدین بین یدي
رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم بالسیف. اُولئک المخلصون حقّاً، وشیعتنا صدقاً والدعاه إلی دین اللَّه سرّاً وجهراً.
. 112 ح 23 / -1 الغیبه شیخ طوسی رحمه الله: 335 ح 281 ، بحار الأنوار: 52
. 114 ح 33 / -2 بحار الأنوار: 52
ص: 815
غیبت@ به وسیله ولیّ خدا، دوازدهمین جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و امامان بعد از او، طولانی می شود.
اي ابو خالد! به راستی که اهل زمان غیبت او، که به امامت او معتقدند و منتظر ظهور او هستند؛ برترین مردمان هر زمان هستند،
زیرا که خداي متعال آن قدر به آنان عقل، فهم وشناخت عنایت نموده که دوران غیبت در پیش آنها همچون زمان حضور
شده و به منزله مشاهده است.
خداوند آنان را همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شمشیر زده اند.
آنان مخلصان حقیقی، شیعیان واقعی و راستین ما و دعوت کنندگان به دین خدا در آشکار ونهان هستند.
حضرتش در سخن دیگري فرمود:
انتظار الفرج من أعظم الفرج.
( انتظار فرج، از بزرگترین فرج است. ( 1
آمده است: ابوبصیر گوید: « بصائر الدرجات » 31 - در کتاب / 1181
امام باقر علیه السلام می فرماید:
روزي گروهی از یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در گرداگرد شمع وجودش حلقه زده بودند، پیامبر خدا صلی الله
علیه وآله وسلم دو بار فرمود:
خداوندا! برادران مرا به من نشان بده. ؛« أللهمّ لقّنی إخوانی »
اصحاب عرض کردند: اي رسول خدا! مگر ما برادران شما نیستیم؟
فرمود: لا، إنّکم أصحابی، وإخوانی قوم فی آخر الزمان آمنوا بی ولم یرونی، لقد عرّفنیهم اللَّه بأسمائهم وأسماء آبائهم من قبل
أن یخرجهم من أصلاب آبائهم وأرحام اُمّهاتهم، لأحدهم أشدّ بقیّه علی دینه من خرط القتاد فی اللیله الظلما، أو کالقابض علی
جمر الغضاء، اُولئک مصابیح الدجی، ینجیهم اللَّه من کلّ فتنه غبراء مظلمه.
. 122 ح 4 / 50 ، بحار الأنوار: 52 / -1 الإحتجاج: 2
ص: 816
نه، شما اصحاب من هستید، برادران من گروهی در آخر زمان هستند، آنان در حالی که مرا ندیده اند به من ایمان می آورند.
خداوند متعال آنها را پیش از آن که از صلب پدرانشان و رحم مادرانشان بیرون بیایند، با نام ونام پدرانشان، به من شناسانده
است. باقی ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت قتاد؛ (خاردار) در شب تاریک و یا مانند نگاه داشتن آتش
چوب درخت غضاء ( 1) سخت تر است.
( آنان چراغهاي نورانی شب تاریک هستند، خداوند آنها را از هر گونه فتنه تیره و تاریک نجات می دهد. ( 2
می نویسد: « کمال الدین » 32 - شیخ صدوق رحمه الله در / 1182
امام سجّاد علیه السلام می فرمایند:
( من ثبت علی ولایتنا فی غیبه قائمنا علیه السلام أعطاه اللَّه أجر ألف شهید مثل شهداء بدر واُحد. ( 3
هر کس در دوران غیبت قائم ما علیه السلام بر ولایت ما ثابت و استوار بماند خداوند پاداش هزار شهید؛ همانند شهداي بدر و
اُحد را به او عطا می فرماید.
( آورده و در آن منبع آمده: هر کس بر دوستی ما بمیرد... ( 4 « دعوات » همانند این روایت را قطب راوندي رحمه الله نیز در
خود می نویسد: « الغیبه » 33 - شیخ طوسی رحمه الله در کتاب / 1183
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
( من عرف هذا الأمر ثمّ مات قبل أن یقوم القائم علیه السلام کان له مثل أجر من قتل معه. ( 5
-1 غضاء: درختی است که هنگام سوزاندن کنده اش بیشتر می سوزد و زود خاموش نمی گردد.
. 123 ح 8 / -2 بصائرالدرجات: 84 ح 4، بحار الأنوار: 52
. 125 ح 13 / 323 ح 7، بحار الأنوار: 52 / -3 کمال الدین: 1
. 125 ذیل ح 13 / -4 الدعوات راوندي: 274 ح 787 ، بحار الأنوار: 52
. 131 ح 31 / -5 الغیبه شیخ طوسی رحمه الله: 460 ح 474 ، بحار الأنوار: 52
ص: 817
هر کس معتقد بر این امر باشد؛ آنگاه پیش از قیام قائم علیه السلام بمیرد پاداش او همانند کسی است که در رکاب آن
حضرت کشته شود.
می نویسد: جابر می گوید: « کمال الدین » 34 - شیخ صدوق رحمه الله در / 1184
امام صادق علیه السلام ( 1) می فرمود:
یأتی علی الناس زمان یغیب عنهم إمامهم، فیا طوبی للثابتین علی أمرنا فی ذلک الزمان.
إنّ أدنی ما یکون لهم من الثواب أن ینادیهم الباري عزّوجلّ: عبادي، آمنتم بسرّي، وصدّقتم بغیبی، فأبشروا بحسن الثواب منّی،
فأنتم عبادي وإمائی حقّاً، منکم أتقبّل وعنکم أعفو ولکم أغفر، وبکم أسقی عبادي الغیث، وأدفع عنهم البلاء، ولولاکم لأنزلت
علیهم عذابی.
زمانی بر مردم فرا خواهد رسید که امامشان از آنها غیبت خواهد نمود، خوشا به حال کسانی که در آن زمان بر امر ما ثابت و
استوار باشند.
کمترین پاداشی که براي آنهاست این که خداوند متعال با این سخن آنها را صدا می زند: اي بندگان من که به نهان من ایمان
آورده و غیب مرا تصدیق نمودید! مژده باد بر شما پاداش نیکوي خودم. شما بندگان و کنیزان حقیقی و واقعی من هستید،
اعمال شما را می پذیرم وکوتاهی هاي شما را می بخشم و شما را می آمرزم.
به وسیله شما بندگانم را از باران سیراب می کنم و بلا و گرفتاري را از آنها برطرف می سازم، اگر شما نبودید عذاب خود را
بر آنان فرو می فرستادم.
جابر می گوید: عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! بهترین عملی که یک فرد مؤمن می تواند در آن زمان انجام دهد، چیست؟
فرمود:
( حفظ اللسان، ولزوم البیت. ( 2
-1 ظاهراً روایت از امام باقر علیه السلام است، چنانچه در منبع این روایت، از آن حضرت نقل شده است.
. 145 ح 66 / 330 ح 15 ، بحار الأنوار: 52 / -2 کمال الدین: 1
ص: 818
حفظ و کنترل زبان و ماندن در خانه.
می نویسد: سکونی می گوید: « ثواب الأعمال » 35 - شیخ صدوق رحمه الله در / 1185
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
سیأتی علی اُمّتی زمان تخبث فیه سرائرهم، وتحسن فیه علانیتهم طمعاً فی الدنیا، لایریدون به ما عند اللَّه عزّوجلّ، یکون أمرهم
( ریاء لایخالطه خوف، یعمّهم اللَّه منه بعقاب فیدعونه دعاء الغریق فلایستجاب لهم. ( 1
به زودي زمانی بر اُمّت من فرا خواهد رسید که درونشان پلید و برونشان به جهت طمع به دنیا نیکو خواهد بود، آنان آنچه را
که در پیشگاه خداوند متعال است نمی خواهند، کارهاي آنها از روي ریا است نه از ترس خدا، خداوند آن ها را گرفتار
عذابی می کند که آنان همانند غرق شدگان او را می خوانند؛ ولی دعایشان مستجاب نمی شود.
آمده است: صالح، مولا بنی العذراء می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: « کمال الدین » 36 - در / 1186
لیس بین قیام قائم آل محمّد علیهم السلام وبین قتل النفس الزکیّه إلّا خمسه عشر لیله.
( میان قیام قائم آل محمّد علیهم السلام و کشته شدن نفس زکیّه بیش از پانزده شب فاصله نیست. ( 2
( نیز نقل کرده اند. ( 3 « إرشاد » و شیخ مفید رحمه الله در « الغیبه » نظیر این روایت را شیخ طوسی رحمه الله در
. 190 ح 20 / -1 ثواب الأعمال: 253 ، بحار الأنوار: 52
. 203 ح 30 / 649 ح 2، بحار الأنوار: 52 / -2 کمال الدین: 2
. -3 الغیبه: 445 ح 440 ، الإرشاد: 360
ص: 819
می نویسد: بکر بن محمّد ازدي می گوید: امام صادق علیه السلام می « الغیبه » 37 - شیخ طوسی رحمه الله در کتاب / 1187
فرماید:
خروج الثلاثه: الخراسانی والسفیانی والیمانی فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد، ولیس فیها رایه بأهدي من رایه
الیمانی یهدي إلی الحقّ.
خروج این سه نفر: خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و در یک روز خواهد بود، در میان آنها پرچمی
( هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست، او مردم را به سوي حق هدایت می کند. ( 1
38 - باز در همان منبع می نویسد: روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: / 1188
یخرج بقزوین رجل إسمه إسم نبیّ یسرع الناس إلی طاعته، المشرك والمؤمن، یملأ الجبال خوفاً.
مردي از قزوین که نامش؛ نام پیامبري است خروج می کند، مردم - چه مشرك و چه مؤمن - به سرعت از او فرمان می برند،
( او کوه ها را از وحشت و ترس پر می کند. ( 2
39 - باز در همان منبع می نویسد: بدر بن خلیل می گوید: / 1189
امام باقر علیه السلام می فرماید:
آیتان تکونان قبل القائم علیه السلام لم تکونا منذ هبط آدم علیه السلام إلی الأرض: تنکسف الشمس فی النصف من شهر
رمضان والقمر فی آخره.
پیش از قیام قائم علیه السلام دو علامت خواهد بود که از زمان هبوط حضرت آدم علیه السلام واقع نشده: آفتاب در نیمه ماه
مبارك رمضان و مهتاب در آخر آن گرفته می شود.
. 210 ح 52 / -1 الغیبه شیخ طوسی رحمه الله: 446 ح 443 ، بحار الأنوار: 52
. 213 ح 66 / -2 الغیبه شیخ طوسی رحمه الله: 444 ح 438 ، بحار الأنوار: 52
ص: 820
راوي گفت: اي فرزند رسول خدا! همیشه آفتاب در آخر ماه و مهتاب در نیمه ماه گرفته می شود.
امام باقر علیه السلام فرمود: می دانم چه می گویی، ولی این ها از علایمی هستند که از زمان هبوط آدم علیه السلام تا آن
( زمان رخ نداده است. ( 1
می نویسد: علی بن حمزه گوید: « إرشاد » 40 - شیخ مفید رحمه الله در / 1190
به زودي » ؛ (2) « سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ » : از امام کاظم علیه السلام در مورد معناي این آیه شریفه که می فرماید
پرسیدم. فرمود: ،« نشانه هاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم
الفتن فی آفاق الأرض، والمسخ فی أعداء الحقّ.
(منظور از نشانه هاي آفاقی) فتنه هایی که در اطراف زمین واقع می شود (ومنظور از نشانه هاي انفسی؛) مسخی است که در
( دشمنان حق واقع می گردد. ( 3
خود می نویسد: « جامع الأخبار » در « مکارم الأخلاق » 41 - عالم جلیل القدر، طبرسی رحمه الله صاحب کتاب ارزشمند / 1191
جابر بن عبد اللَّه انصاري می گوید:
سالی که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم حجّه الوداع انجام دادند، من نیز با آن حضرت همسفر بودم، پیامبر خدا صلی الله
علیه وآله وسلم اعمال حج را به پایان رسانید، آنگاه کنارکعبه آمد تا با خانه خدا وداع کند، در این هنگام حلقه در کعبه را
گرفت و باصداي رسا فریاد زد:
اي مردم! همه مردمی که در مسجدالحرام و در بازار بودند با شنیدن صدا گرد هم آمدند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
گوش کنید! آنچه را که پس از من واقع خواهد شد به شما می گویم، حاضران شما به غایبان برسانند.
. 213 ح 67 / -1 الغیبه شیخ طوسی رحمه الله: 444 ح 439 ، بحار الأنوار: 52
. -2 سوره فصّلت، آیه 53
. 221 ح 83 / -3 الإرشاد: 359 ، بحار الأنوار: 52
ص: 821
آنگاه پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم گریست به گونه اي که از گریه آن حضرت، همه حاضران گریستند. وقتی گریه
حضرت آرام گرفت؛ فرمود:
خدا شما را رحمت کند! بدانید که مَثَل شما از امروز تا صد و چهل سال دیگر، همانند برگی است که خار نداشته باشد، آنگاه
تا دویست سال، برگی است که خار خواهد داشت.
پس از آن، دورانی فرا خواهد رسید که خار بی برگ خواهد شد؛ در آن دوران جز سلطان ستمگر، یا ثروتمند خسیس یا
دانشمند مال دوست، یا فقیر دروغگو، یا پیرمرد زناکار، یابچّه بدکار و یا زن احمقی دیده نمی شود.
آنگاه پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم گریست، سلمان فارسی رحمه الله برخاست و عرض کرد: اي رسول خدا! در چه
زمانی چنین خواهد شد؟ فرمود:
یا سلمان! إذا قلّت علماؤکم، وذهبت قرّاؤکم، وقطعتم زکاتکم وأظهرتم منکراتکم، وعلت أصواتکم فی مساجدکم، وجعلتم
الدنیا فوق رؤوسکم، والعلم تحت أقدامکم، والکذب حدیثکم، والغیبه فاکهتکم، والحرام غنیمتکم، ولایرحم کبیرکم صغیرکم،
ولایوقّر صغیرکم کبیرکم، فعند ذلک تنزل اللعنه علیکم، ویجعل بأسکم بینکم، وبقی الدین بینکم لفظاً بألسنتکم.
اي سلمان! در دورانی که علماي شما اندك شوند، قاریان شما از بین بروند، مردم زکات خویش را نپردازند، کارهاي زشت
آشکار گردد، صداي شما در مساجد بلند شود، دنیا راروي سر خود قرار دهید، دانش را زیر پا بگذارید، سخنان شما دروغ و
شیرینی سخنانتان غیبت باشد، اموالی که بدست می آورید از حرام باشد، بزرگان شما به کوچکترانتان رحم نکنند، و
کوچکترانتان احترام بزرگانتان را نگه ندارند.
در این هنگام است که لعنت بر شما فرود می آید، و سختی شما در میان خودتان قرار می گیرد و دین در میان شما لفظی می
شود که بر زبان می آورید.
وقتی این خصلتها را دیدید منتظر باد سرخ یا مسخ شدن یا بارش سنگ باشید، گواه این امر در آیه اي از قرآن ترسیم شده،
آنجا که می فرماید:
ص: 822
قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ »
؛ (1) « نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ
بگو: او تواناست که از بالا یا از زیر پاي شما عذابی بر شما بفرستد، یا به صورت دسته هاي پراکنده شما را متفرّق سازد، و »
طعم جنگ را به هر یک از شما به وسیله دیگري بچشاند، ببین چگونه آیات (گوناگون) را براي آنان بازگو می کنیم، شاید
.« بفهمند
در این هنگام، گروهی از اصحاب برخاسته و عرض کردند: اي رسول خدا! این ها کی واقع خواهد شد؟
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
هنگامی که مردم نمازها را به تأخیر انداخته و از شهوات پیروي کنند، و مشغول میخوارگی گردند، پدران و مادران مورد شتم
قرار گیرند، تا جایی که اموال حرام را غنیمت و پرداخت زکات را ضرر و زیان می شمارند.
در آن دوران، مردان از زنان خویش اطاعت نموده و به همسایگان آزار رسانده و قطع رحم می نمایند.
مهر و عاطفه بزرگان از میان رفته و حیاي کوچکتران اندك گردد، ساختمانها برافراشته گردد، به غلامان و کنیزان ستم می
نمایند، از روي هوا و هوس گواهی می دهند، به جور و ستم داوري می کنند، مرد پدرش را ناسزا می گوید و حسودي
برادرش را می نماید، شرکا در معاملات خیانت می ورزند، وفا کم شده و زنا شیوع پیدا می کند، مردان خود را با لباس زنان
زینت دهند و مقنعه حیا از سر زنها برداشته می شود.
کبر و خودخواهی در دلها نفوذ می کند؛ همان گونه که زهر در بدنها نفوذ می نماید، کارهاي خوب اندك شود، جرایم و
گناهان آشکار گردد، واجبات خدا کم ارزش می شود.
در آن زمان، همدیگر را با ثروت مدح کرده و اموال را در راه خوانندگی
. -1 سوره أنعام، آیه 65
ص: 823
مصرف می کنند، مردم سرگرم دنیا گشته و از آخرت می مانند، ورع و پرهیزکاري کم گشته و طمع و هرج ومرج افزایش
یابد.
در آن دوران، مؤمن خوار و منافق عزیز گردد، مساجد آنها با اذان آباد و دلهایشان از ایمان خالی است، قرآن را سبک می
شمارند، هر گونه خواري و ذلّت از مردم به مؤمن می رسد.
در آن زمان است که می بینی چهره آنان چهره آدمیان و دل هایشان، دل هاي شیاطین است، سخنان آنان از عسل شیرین تر
ولی دل هایشان از حنظل تلخ تر است، آنان گرگانی در لباس آدمیان هستند.
در این هنگام هر روز خداوند متعال به آنان خطاب نموده و می فرماید: آیا به من غرور می ورزید؟ یا بر من تکبّر می نمایید:
؛ (1) « أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنا لاتُرْجَعُونَ »
«؟ آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم و شما به سوي ما بازگردانده نمی شوید »
به عزّت و جلالم سوگند! اگر نبودند کسانی که مخلصانه به پرستش من مشغولند، به آنان که نافرمانی من کنند به اندازه یک
چشم به هم زدن امان نمی دادم، اگر نبودند پرهیزکاران از بندگانم، قطره اي باران از آسمان فرو نمی فرستادم و برگ سبزي
نمی رویانیدم.
فواعجباه! لقوم آلهتهم أموالهم، وطالت آمالهم، وقصرت آجالهم، وهم یطمعون فی مجاوره مولاهم، ولایصلون إلی ذلک إلّا
بالعمل، ولا یتمّ العمل إلّا بالعقل.
شگفتا! از مردمی که خداي آنها اموالشان می باشد، آنان داراي آرزوهاي بلند و عمرهاي کوتاهند. با این حال، طمع دارند که
در مجاورت مولایشان باشند، در حالی که جز با عمل به چنین مقامی نخواهند رسید و عمل نیز بدون عقل کامل نگشته و پایان
( نمی پذیرد. ( 2
می نویسد: ابو الجارود می گوید: « الغیبه » 42 - شیخ طوسی قدس سره در / 1192
. -1 سوره مؤمنون، آیه 115
. 262 ح 148 / -2 جامع الأخبار: 395 ح 1100 ، بحار الأنوار: 52
ص: 824
امام باقر علیه السلام می فرمود:
إنّ القائم علیه السلام یملک ثلاثمائه وتسع سنین کما لبث أهل الکهف فی کهفهم، یملأ الأرض عدلًا وقسطاً کما ملئت ظلماً
وجوراً، ویفتح اللَّه له شرق الأرض وغربها، ویقتل الناس حتّی لایبقی إلّا دین محمّد صلی الله علیه وآله وسلم، یسیر بسیره
سلیمان بن داود علیهما السلام،الخبر.
همانا قائم علیه السلام سیصد و نه سال حکومت می نماید، همان گونه که اصحاب کهف آن مدّت را در غار ماندند.
آن حضرت زمین را از عدل و داد پر می کند همچنان که از ستم و جور انباشته شده است و خداوند شرق و غرب زمین را
براي او فتح می کند و آن قدر از مردمان (کفّار) به قتل می رساند که جز دین محمّد صلی الله علیه وآله وسلم باقی نمی ماند،
( آن حضرت به روش حضرت سلیمان بن داوود علیهما السلام حکومت می نماید ... . ( 1
باز در همان منبع آمده است: از امام صادق علیه السلام پرسیدند: حکومت حضرت قائم علیه السلام چند سال است؟ فرمود:
سبع سنین یکون سبعین سنه من سنینکم هذه.
( هفت سال که معادل هفتاد سال شماست. ( 2
آمده است: از امام باقر علیه السلام پرسیدند: حضرت قائم علیه السلام در زمان حکومت خویش « غیبت نعمانی » و در کتاب
چند سال عمر می کند؟ فرمود:
( از روز قیامش تا روز وفاتش نوزده سال طول می کشد. ( 3
در روایت دیگري آمده:
( نوزده سال و چند ماه طول می کشد. ( 4
. 291 ح 34 / -1 الغیبه شیخ طوسی رحمه الله: 474 ح 496 ، بحار الأنوار: 52
. 291 ح 35 / -2 الغیبه شیخ طوسی رحمه الله: 474 ح 497 ، بحار الأنوار: 52
. 298 ح 61 / -3 الغیبه نعمانی رحمه الله: 331 ح 3، بحار الأنوار: 52
. 299 ح 62 / -4 الغیبه نعمانی رحمه الله: 332 ح 4، بحار الأنوار: 52
ص: 825
نویسنده رحمه الله گوید: در مورد این چند حدیث باید بگویم که: منظور از حدیث نخست، زمان استقرار و تسلّط آن حضرت
بر تمام زمین است و حدیث چهل و دوّم منظورش اعم از زمان ظهور وبقاي آن حضرت در دوران رجعت است و حدیث دوّم
و سوّم هر کدام محمول بر دو دوران هستند: یا فقط دوران ظهور و یا مدّت بقاي آن حضرت در دوران رجعت.
آمده است: « کفایه الأثر فی النصوص علی الأئمّه الإثنی عشر علیهم السلام » 43 - در کتاب شریف / 1193
علقمه بن محمّد حضرمی گوید: امام صادق علیه السلام از پدران گرامیش علیهم السلام از علی علیه السلام نقل فرموده که
حضرت فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود:
یا علیّ! إنّ قائمنا علیه السلام إذا خرج یجتمع إلیه ثلاثمائه وثلاثه عشر رجلًا عدد رجال بدر، فإذا حان وقت خروجه یکون له
( سیف مغمود ناداه السیف: قم یا ولیّ اللَّه، فاقتل أعداء اللَّه. ( 1
اي علی! هنگامی که قائم ما علیه السلام آماده قیام می شود یاران وي - که به تعداد سیصد و سیزده تن مردان جنگ بدر
هستند - گرد حضرتش اجتماع می نمایند. وقتی هنگام قیامش فرا رسد شمشیر غلاف شده اش گوید: برخیز اي ولیّ خدا! و
دشمنان خدا را بکش.
آمده است: سعد می گوید: « بصائر الدرجات » 44 - در کتاب / 1194
امام باقر علیه السلام می فرمایند:
حدیثنا صعب مستصعب، لایحتمله إلّا ملک مقرّب، أو نبیّ مرسل، أو مؤمن ممتحن، أو مدینه حصینه.
فإذا وقع أمرنا وجاء مهدیّنا کان الرجل من شیعتنا أجري من لیث،
. 303 ح 72 / -1 کفایه الأثر: 263 ، بحار الأنوار: 52
ص: 826
( وأمضی من سنان، یطأ عدوّنا برجلیه، ویضربه بکفّیه، وذلک عند نزول رحمه اللَّه وفرجه علی العباد. ( 1
حدیث ما صعب (دشوار) و مستعصب (دشوار یافته) است، آن را جز فرشته مقرّب، یا پیامبرمرسل، یا مؤمنی که آزمایش شده،
یا شهري که دژ داشته باشد تحمّل نمی کند.
وقتی امر ما محقّق شود و مهدي ما علیه السلام بیاید، جرئت و شجاعت هر شیعه ما از شیر بیشتر و از نیزه نفوذ کننده تر خواهد
شد، دشمنان ما را با پاهایشان کوبیده و با دستانشان خواهند زد و این در هنگامی است که رحمت و فرج خداوند بر بندگان
فرود آید.
می نویسد: ابو بصیر می گوید: « کمال الدین » 45 - شیخ صدوق رحمه الله در / 1195
امام صادق علیه السلام می فرمود:
إنّه إذا تناهت الاُمور إلی صاحب هذا الأمر رفع اللَّه تبارك وتعالی له کلّ منخفض من الأرض، وخفّض له کلّ مرتفع حتّی
( تکون الدنیا عنده بمنزله راحته، فأیّکم لو کانت فی راحته شعره لم یبصرها. ( 2
وقتی کارها به دست با کفایت صاحب الامر علیه السلام برسد، خداوند متعال همه پستی هاي زمین را بالا آورده و تمام
بلندیهاي آن را صاف می نماید تا جایی که دنیا در نزد آن حضرت به منزله کف دست مبارکش می گردد، پس کدامیک از
شما اگر مویی در کف دستش باشد، نمی بیند؟
می نویسد: ابو بصیر می گوید: « إرشاد » 46 - شیخ مفید رحمه الله در کتاب / 1196
امام صادق علیه السلام می فرمود:
إذا قام القائم علیه السلام هدم المسجد الحرام حتّی یردّه إلی أساسه، وحوّل المقام إلی الموضع الّذي کان فیه، وقطع أیدي بنی
شیبه، وعلّقها علی باب الکعبه، وکتب علیها: هؤلاء سرّاق الکعبه.
. 318 ح 17 / -1 بصائر الدرجات: 24 ح 17 ، بحار الأنوار: 52
. 328 ح 46 / 674 ح 29 ، بحار الأنوار: 52 / -2 کمال الدین: 2
ص: 827
وقتی حضرت قائم علیه السلام قیام نماید مسجد الحرام را خراب نموده و از نو مانند ساخت نخستش می سازد، و مقام (ابراهیم
علیه السلام) را به موضع اصلی آن بر می گرداند، و دست فرزندان شیبه را - که خود را متولّی حرم می دانند - قطع نموده و از
( درب کعبه آویزان می کند و بر آن می نویسد: اینان دزدان کعبه بودند. ( 1
47 - باز در همان منبع آمده است: ابوالجارود گوید: امام باقر علیه السلام در یک حدیث طولانی فرمود: / 1197
علیهم السلاح فیقولون له: ارجع « البتریّه » إذا قام القائم علیه السلام سار إلی الکوفه، فیخرج منها بضعه عشر آلاف أنفس یدعون
من حیث جئت فلا حاجه لنا فی بنی فاطمه، فیضع فیهم السیف حتّی یأتی علی آخرهم. ثمّ یدخل الکوفه، فیقتل بها کلّ منافق
مرتاب، ویهدم قصورها، ویقتل مقاتلیها حتّی یرضی اللَّه عزّ وعلا.
2) به تعداد ده هزار ) « بُتْریّه » وقتی حضرت قائم علیه السلام قیام نماید به سوي کوفه حرکت می کند، از آن شهر گروهی به نام
و اندي مسلحانه با آن حضرت رو در رو شده و می گویند: از هرکجا که آمده اي برگرد! ما نیازي به فرزندان فاطمه
نداریم(!!)
حضرت با آنان برخورد نموده و شمشیر می کشند و همه آنها را نابود می کنند، آنگاه وارد شهر کوفه شده و همه منافقان
شکّاك را از بین برده و خانه هایشان را ویران می سازند، و آنان که براي جنگ حضرت خارج می شوند همه را کشته و بدین
( وسیله، خشنودي خداوند را فراهم می سازد. ( 3
410/ 338 ح 80 و 317 ح 14 . نظیر این روایت را شیخ صدوق رحمه الله در علل الشرائع: 2 / -1 الإرشاد: 364 ، بحار الأنوار: 52
ذیل ح 5 آورده است.
بوده است. « ابتر » نسبت داده شده اند و لقب او نیز « مغیره بن سعد » -2 بُتْریه: گروهی از زیدیّه هستند. گفته شده: اینان به
. 338 ح 81 / -3 الإرشاد: 364 ، بحار الأنوار: 52
ص: 828
آمده است: ابن نباته می گوید: از مولایم امیرمؤمنان علی علیه السلام شنیدم که می « غیبت نعمانی » 48 - در کتاب / 1198
فرمود:
کأنّی بالعجم فساطیطهم فی مسجد الکوفه یعلّمون الناس القرآن کما اُنزل.
گویی مردمان عجم را می بینم که در مسجد کوفه خیمه ها بر پا کرده و قرآن را آن گونه که فرود آمده، یاد می گیرند.
عرض کردم: اي امیرمؤمنان! مگر قرآن همان گونه نیست که فرود آمده؟
فرمود: نه، نام هفتاد نفر از قریش که با اسامی پدرانشان آمده بود، از بین برده شده و نام ابولهب فقط براي تنقیص رسول خدا
( صلی الله علیه وآله وسلم باقی مانده، چرا که وي عموي پیامبر بود. ( 1
49 - باز در همان منبع آمده است: ابوالجارود گوید: / 1199
امام باقر علیه السلام می فرماید:
أصحاب القائم علیه السلام ثلاثمائه وثلاثه عشر رجلًا أولاد العجم، بعضهم یحمل فی السحاب نهاراً، یعرف باسمه واسم أبیه
ونسبه وحلیته، وبعضهم نائم علی فراشه فیري فی مکّه علی غیر میعاد.
یاران قائم علیه السلام سیصد و سیزده تن از فرزندان عجم هستند، آنان با نام و نام پدر و نژاد وخصوصیّاتشان شناخته می
شوند. در هنگام ظهور حضرتش برخی از آنها به هنگام روز روي ابرها به سوي حضرت برده می شوند. و برخی دیگر در
( رختخواب خود در حال استراحت بودند که بدون اطّلاع قبلی و وعده، خود را در مکّه خواهند دید. ( 2
می نویسد: حبّه عرنی می گوید: « تهذیب الأحکام » 50 - شیخ طوسی رحمه الله در کتاب / 1200
. 364 ح 141 / -1 الغیبه نعمانی رحمه الله: 318 ح 5، بحار الأنوار: 52
. 369 ح 157 / -2 الغیبه نعمانی رحمه الله: 315 ح 8 ، بحار الأنوار: 52
ص: 829
رفتند، وقتی به آنجا رسیدند با دست مبارکش اشاره به کوفه نموده و فرمودند: « حیره » روزي امیر مؤمنان علی علیه السلام به
لیتّصلنّ هذه بهذه - وأومأ بیده إلی الکوفه والحیره - حتّی یباع الذراع فیما بینهما بدنانیر، ولیبنینّ بالحیره مسجداً له خمسمائه
باب یصلّی فیه خلیفه القائم علیه السلام، لأنّ مسجد الکوفه لیضیق علیهم، ولیصلّینّ فیه إثنا عشر إماماً عدلًا.
روزي کوفه به حیره متّصل خواهد شد. این شهر چنان ارزش پیدا می کند که یک ذراع زمین ما بین آن دو به چند درهم
فروخته می شود، در حیره مسجدي بنا خواهد شد که پانصد درب دارد، در آن مسجد، نماینده حضرت قائم علیه السلام نماز
خواهد خواند، زیرا که مسجد کوفه گنجایش جمعیّت آنها را نخواهد داشت، در آن مسجد دوازده پیشنماز عادل نماز خواهند
خواند.
عرض کردم: اي امیر مؤمنان! آیا مسجد کوفه گنجایش جمعیّت آنها را که توصیف فرمودید، دارد؟
فرمود: براي آن حضرت چهار مسجد بنا می شود که کوچکترین آنها مسجد کوفه است وآن چهار مسجد عبارتند از: مسجد
کوفه، این مسجد و دو مسجدي که در دو طرف کوفه ساخته می شود و با دست مبارکش اشاره به سوي رود شهر بصره و
( نجف نمود. ( 1
51 - باز در همان منبع آمده است: کاهلی می گوید: / 1201
امام صادق علیه السلام می فرمود:
امیر مؤمنان علی علیه السلام در توصیف مسجد کوفه فرمودند:
فی وسطه عین من دهن، وعین من لبن، وعین من ماء شراب للمؤمنین، وعین من ماء طهور للمؤمنین.
در میان آن، چشمه اي از روغن، چشمه اي از شیر و چشمه اي از آب براي نوشیدن مؤمنان وچشمه آب دیگري براي تطهیر
( مؤمنان وجود دارد. ( 2
. 374 ح 173 / -1 بحار الأنوار: 52
. 374 ح 172 / -2 بحار الأنوار: 52
ص: 830
می نویسد: امام صادق علیه « العدد القویّه » 52 - شیخ رضی الدین علی بن یوسف حلّی، برادر علّامه حلّی در کتاب / 1202
السلام می فرمایند:
گویی قائم علیه السلام را در پشت شهر کوفه می بینم، وي زره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را بر تن دارد، آن لباس
جمع شده، آن را بر تن خود تکان می دهد تا خوب به اندامش جا بیفتد، آنگاه آن را با پارچه اي از استبرق (دیباي حریر) می
پوشاند، سپس بر اسب سیاه و سفیدي که میان دو چشمش سفید است، سوار می شود.
آن اسب را به گونه اي جولان می دهد که نور پیشانی آن را مردم همه شهرها می بینند واین نشانه اي از ظهور حضرتش می
شود.
آنگاه پرچم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به اهتزاز در می آورد، در آن هنگام نوري از آن می درخشد وما بین شرق و
غرب زمین را روشن می نماید.
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:
گویی آن حضرت را می بینم که بر اسبی که پاهایش سفید است و سفیدي درخشانی که در پیشانیش دارد و می درخشد،
سوار شده و از وادي السلام به سوي گذرگاه سیل مسجد سهله در حرکت است، و در آن هنگام دعایی خوانده و در دعایش
می گوید:
لا إله إلّا اللَّه حقّاً حقّاً، لا إله إلّا اللَّه إیماناً وصدقاً، لا إله إلّا اللَّه تعبّداً ورقّاً، اللهمّ معزّ کلّ مؤمن وحید، ومذلّ کلّ جبّار عنید، »
أنت کنفی حین تعیینی المذاهب، وتضیق علیّ الأرض بما رحبت.
اللهمّ خلقتنی وکنت غنیّاً عن خلقی، ولولا نصرك إیّاي لکنت من المغلوبین، یا منشر الرحمه من مواضعها، ومخرج البرکات من
معادنها، ویا من خصّ نفسه بشموخ الرفعه، فأولیاؤه بعزّه یتعزّزون، یا من وضعت له الملوك نیر المذلّه علی أعناقهم، فهم من
سطوته خائفون.
أسألک باسمک الّذي فطرت به خلقک، فکلّ لک مذعنون، أسألک أن تصلّی علی محمّد وآل محمّد، وأن تنجز لی أمري،
وتعجّل
ص: 831
.« لی فی الفرج، وتکفینی وتعافینی وتقضی حوائجی، الساعه الساعه، اللیله اللیله، إنّک علی کلّ شی ء قدیر
حقیقتاً و واقعاً معبودي جز خدا نیست، معبودي جز خدا نیست به او ایمان داریم و او را تصدیق نمودیم، معبودي جز خدا نیست
به عبادت و پرستش او مشغولیم.
بار خدایا! اي عزّت بخش هر مؤمن تنها و غریب و اي خوار کننده هر ستمگر عنود، هنگامی که راه ها به رویم بسته باشد و
زمین با این همه گستردگیش برایم تنگ باشد، تو پناه منی.
خداوندا! تو مرا آفریدي در حالی که از آفرینش من بی نیاز بودي، اگر یاري تو نباشد از شکست خوردگان خواهم بود.
اي پخش کننده رحمت از محلّهاي آن، و اي بیرون آورنده برکتها از معدنهاي آن و اي خداوندي که قلّه عظمت و بزرگی را
به خود مخصوص نموده اي و دوستانت به عزّت تو عزیز هستند
اي خدایی که پادشاهان در برابر عظمت تو سرفرود آورده اند و تو داغ ذلّت و خواري برگردن آنها نهاده اي و آنان از سطوت
و شکوه تو هراسنا کند؛ از تو می خواهم به آن نامت که جهان آفرینش را با آن آفریده اي و همه در برابر تو به عجز خود
معترفند.
از تو می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و امر خود را در حق من محقّق سازي و در فرج و گشایش امر من
تعجیل نمایی و مرا کفایت کرده و عافیت بخشی و حاجتهاي مرا برآوري، همین الآن، همین الآن، همین امشب، همین امشب،
( چرا که تو به هر چیز توانا هستی. ( 1
می نویسد: « مهج الدعوات » 53 - سیّد بن طاووس قدس سره در کتاب / 1203
در عالم خواب شخصی را دیدم که به من دعایی می آموزد که شایسته است این دعا در دوران غیبت خوانده شود، آن دعا
چنین است:
391 ح 214 . این روایت شریف با این دعاي زیبا در کتاب ارزشمند / -1 العدد القویّه: 74 ح 124 و 125 ، بحار الأنوار: 52
نیز نقل گردیده است. « صحیفه مهدیّه: 334 »
ص: 832
یا من فضّل آل إبراهیم وآل إسرائیل علی العالمین باختیاره، وأظهر فی ملکوت السماوات والأرض عزّه اقتداره، وأودع محمّداً
صلّی اللَّه علیه وآله وأهل بیته غرائب أسراره، صلّ علی محمّد وآله واجعلنی من أعوان حجّتک علی عبادك وأنصاره.
اي خدایی که خاندان ابراهیم و خاندان یعقوب (اسرائیل) را به اختیار خود بر جهانیان برتري دادي و در ملکوت آسمانها و
زمین عزّت و اقتدار خود را آشکار ساختی و به محمّد - که درود خدا بر او و آل او باد - و خاندانش رازهاي شگفت انگیزت
( را سپردي؛ بر محمّد و آل او درود فرست و مرا از یاران و یاوران حجّت خود بر بندگانت قرار ده. ( 1
می نویسد: نسیم، خدمتگزار امام حسن عسکري علیه السلام می گوید: « کمال الدین » 54 - شیخ صدوق قدس سره در / 1204
یک شب از تولّد حضرت صاحب الامر علیه السلام سپري شده بود، خدمت حضرتش شرفیاب شدم، من در حضور حضرتش
عطسه نمودم، آن کودك والا به عطسه من تحیّت گفت و فرمود:
یرحمک اللَّه؛ خداوند تو را رحمت کند.
من از این امر خوشحال شدم.
آن کودك زیبا فرمود:
ألا اُبشّرك فی العطاس؟
آیا می خواهی در مورد عطسه مژده اي به تو بدهم؟
عرض کردم: آري، اي مولاي من!
فرمود: هو أمان من الموت ثلاثه أیّام.
( عطسه تا سه روز موجب امان از مرگ است. ( 2
...................................................................(پاورقی)...................................................................
. -1 مهج الدعوات: 396 و 397 ، صحیفه مهدیّه: 302
. 5 ح 7، الصحیفه المبارکه المهدیّه: 257 / 430 ذیل ح 5، بحار الأنوار: 51 / -2 کمال الدین: 2
ص: 833
پایان بخش چهاردهم
اشاره
ه مقدّسه علیه السلام صادر 􀀀 این بخش را با دعایی در توسّل و طلب شفاء از اهل بیت علیهم السلام ، دو توقیع شریفی که از ناحی
گردیده و با فایده اي لطیف ، به پایان می بریم :
دعاي توسل به اهل بیت علیهم السلام
ه مقدّسه 􀀀 دو توقیع شریف از ناحی
لطیف 􀀀 فایده
آخرین کلام
دعاي توسل به اهل بیت علیهم السلام
این بخش را با دعایی در توسّل و طلب شفاء از اهل بیت علیهم السلام، دو توقیع شریفی که از ناحیه مقدّسه علیه السلام صادر
گردیده و با فایده اي لطیف، به پایان می بریم:
در ذیل دعاي عبرات، دعاي توسّلی ذکر نموده « مهج الدعوات » توسّل: سیّد جلیل القدر، سیّد بن طاووس رحمه الله در کتاب
که دوست دارم این کتاب گرانقدر را با آن دعاي شریف به پایان ببرم، تا به سبب اسامی آن بزرگواران - همان اسامی
و براي » ؛ (1) « وَللَّهِِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها » : نیکویی است که در قرآن کریم وارد شده، آنجاکه خداوند متعال می فرماید
همان گونه که در روایتی ( 2) وارد شده است - پایان آن با بوي ،« خداوند، نامهاي نیکی است، خداوند را به آن نامها بخوانید
خوش مشک عطرآگین شده و در این راستا بایستی رقابت کنندگان به رقابت پرداخته و از همدیگر پیشی گیرند.
( اینک متن دعا چنین است: ( 3
( إلهی وإذا قام ذو حاجه فی حاجته شفیعاً فوجدته ممتنع النجاح مطیعاً، فإنّی أستشفع إلیک بکرامتک والصفوه من أنبیائک ( 4
الّذین لهم أنشأت ما یقلّ ویظلّ ونزَّلت ( 5) ما یدقّ ویجلّ، أتقرّب إلیک بأوّل من توَّجته تاج الجلاله، وأحللته من الفطره محلّ
السلاله، حجّتک فی خلقک، وأمینک علی عبادك، محمّد رسولک صلّی اللَّه
. -1 سوره اعراف، آیه 180
.52/ -2 تفسیر برهان: 2
-3 گفتنی است آنچه نویسنده محترم (اعلی اللَّه مقامه) آورده، بخش پایانی دعاي عبرات است، خوانندگان گرامی که خواهان
مراجعه نمایند. « صحیفه مهدیّه: 425 » تمام دعا با اضافات مهمّ آن هستند به کتاب شریف
-4 أنامک، خ.
-5 برأت، خ.
ص: 834
علیه وآله، وبمن جعلته لنوره مغرباً، وعن مکنون سرّه مُعْرِباً، سیّدالأوصیاء، وإمام الأتقیاء، یعسوب الدین، وقائد الغرّ المحجّلین،
أبی الأئمّه الراشدین علیّ أمیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه.
وأتقرّب إلیک بخیره الأخیار، واُمّ الأنوار، والإنسیّه الحوراء البتول العذراء فاطمه الزهراء سلام اللَّه علیها، وبقرّه عین الرسول،
وثمرتَی فؤاد البتول، السیّدین الإمامین أبی محمّد الحسن وأبی عبداللَّه الحسین، وبالسجّاد زین العبّاد، ذي الثفنات، راهب العرب
علیّ بن الحسین، وبالإمام العالم، والسیّد الحاکم، والنجم الزاهر، والقمر الباهر مولاي محمّد بن علیّ الباقر.
وبالإمام الصادق مبیّن المشکلات، مظهر الحقائق، والمفحم بحجّته کلّ ناطق، مخرس ألسنه أهل الجدال، مسکّن الشقاشق مولاي
جعفر بن محمّد الصادق، وبالإمام التقیّ، والمخلص الصفیّ، والنور الأحمدي، والنور الأنور، والضیاء الأزهر مولاي موسی بن
جعفر.
وبالإمام المرتضی، والسیف المنتضی مولاي علیّ بن موسی الرضا، وبالإمام الأمجد، والباب الأقصد، والطریق الأرشد، والعالم
المؤیّد، ینبوع الحکم، ومصباح الظلم، سیّد العرب والعجم، الهادي إلی [الحقّ] والرشاد، والموفّق بالتأیید والسداد مولانا محمّد
بن علیّ الجواد.
وبالإمام منحه الجبّار، ووالد الأئمّه الأطهار علیّ بن محمّد، المولود بالعسکرالّذي حذّر بمواعظه وأنذر، وبالإمام المنزّه عن
المآثم، المطهّر عن المظالم، الحبر العالم، بدر الظلام، ربیع الأنام، التقیّ النقیّ الطاهر الزکیّ مولاي أبی محمّد الحسن بن علیّ
العسکري.
ص: 835
وأتقرّب إلیک بالحفیظ العلیم، الّذي جعلته علی خزائن الأرض، والأب الرحیم الّذي ملّکته أزمّه البسط والقبض، صاحب النقیبه
المیمونه، وقاصف الشجره الملعونه، مکلّم الناس فی المهد، والدالّ علی منهاج الرشد، الغائب عن الأبصار، الحاضر فی الأمصار،
الغائب عن العیون، الحاضر فی الأفکار، بقیّه الأخیار، الوارث لذي الفقار، الّذي یظهر فی بیت اللَّه ذي الأستار، العالم المطهّر
محمّد بن الحسن علیهم أفضل التحیّات وأعظم البرکات وأتمّ الصلوات.
أللهمّ فهؤلاء معاقلی إلیک فی طلباتی ووسائلی، فصلّ علیهم صلاه لایعرف سواك مقادیرها، ولایبلغ کثیر الخلائق صغیرها،
وکن لی بهم عند أحسن ظنّی وحقّق لی بمقادیرك تهیئه التمنّی.
إلهی لا رکن لی أشدّ منک فآوي إلی رکن شدید، ولا قول لی أسدّ من دعائک فاستظهرك بقول سدید، ولا شفیع لی إلیک
أوجه من هؤلاء فآتیک بشفیع ودید فهل بقی یا ربّ غیر أن تجیب وترحم منّی البکاء والنحیب؟
یا من لا إله سواه، یا من یجیب المضطرّ إذا دعاه، یا راحم عبره یعقوب، یاکاشف ضرّ أیّوب، إغفر لی وارحمنی وانصرنی علی
( القوم الکافرین، وافتح لی وأنت خیر الفاتحین، یاذا القوّه المتین، یا أرحم الراحمین. ( 1
خداوندا! آنگاه که حاجتمندي در برابر تو ایستاده و تو را براي حاجتش شفیع قرار دهد، ولی تو او را شخصی بیابی که
برآورده شدن حاجتش ممتنع است، امّا مطیع تو باشد؛ من از تو طلب شفاعت می کنم به بزرگواریت و به حق پیامبران برگزیده
ات که به خاطر آنان موجودات را آفریده اي و از آسمان آنچه را که - دقیق است و بزرگ - فرو فرستاده اي.
.409 - -1 مهج الدعوات: 411
ص: 836
به تو نزدیکی می جویم به سبب نخستین فردي که تاج جلالت و شکوه بر سرش نهادي وجایگاه نیکویی از فطرت و خلقت به
او بخشیدي، همان حجّت تو در میان آفریدگانت و امین تو بر بندگانت، حضرت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم فرستاده؛
و (تقرّب می جویم) به آن بزرگواري که او را خاستگاه نور او (پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم) و بیانگر راز او قرار دادي، او
سرور اوصیا و جانشینان و پیشواي پرهیزکاران، رهبر دین و پیشواي سفیدرویان و پدر بزرگوار امامان هدایتگران؛ حضرت علی
امیرمؤمنان - درودهاي خداوند بر او باد - است؛
و به تو نزدیکی می جویم به برگزیده برگزیدگان، مادر نورها و انسیّه حوراء، بتول عذرا، حضرت فاطمه زهرا، سلام خداوند
بر او باد؛
و (به تو نزدیکی می جویم) به دو نور دیده پیامبر خدا و دو میوه دل فاطمه زهرا علیها السلام، دو سیّدو دو امام، ابی محمّد
حسن مجتبی و ابی عبداللَّه الحسین سیّد الشهداء؛ و به امام سجّاد، زینت بندگان (کسی که از کثرت عبادت) داراي پینه هایی
در اعضاي سجده اش داشت، راهب عرب، علیّ بن الحسین؛ و به امام دانشمند و سیّد حاکم، ستاره پر فروغ و ماه تابان، مولایم
محمّد بن علیّ الباقر؛ و به امام صادق، بیانگر مشکلها، نمایانگر حقیقت ها، ساکت کننده با دلیل هر گوینده را وگنگ کننده
زبان جدال کنندگان را، ساکن کننده بانگ هاي (بیهودگان)، مولایم امام جعفر بن محمّد صادق؛ و به امام پرهیزکار، خالص
برگزیده، نور احمدي، نور درخشان، و پرتو تابان، مولایم امام موسی بن جعفر؛ و به امام برگزیده و شمشیر از نیام برکشیده،
مولایم امام علیّ بن موسی الرضا؛ و به امام گرامی تر، درگاه امیدواران، راه رشد یافته و دانشمند تأیید شده، سرچشمه حکمتها
وچراغ تاریکها، سرور عرب و عجم، هدایتگر به راه حق و راست و موفّق شده به تأیید و راستی مولایمان امام محمّد بن علیّ
الجواد؛ و به امامی که عطاي خداوند جبّار و پدر پیشوایان پاك و اطهار است، علیّ بن محمّد که در پادگان (دشمنان) متولّد
شد، آن که با پندها اندرز و بیم داد؛
ص: 837
و به امام منزّه از گناهان، و پاکیزه از مظالم و دادخواهی ها، دانشمند و نیکوکار، ماه تاریکی ها، بهار مردمان، پرهیزکار، پاك،
پاکیزه و نکوکار مولایم امام ابا محمّد حسن بن علی عسکري؛ و به تو نزدیکی می جویم به نگهبان دانایی که او را بر خزینه
هاي زمین قرار دادي و به پدر مهربانی که زمام بسط و قبض اُمور را به او واگذار نمودي، همان بزرگواري که داراي مناقب
مبارك و درهم کوبنده درخت ملعون است، سخن گوي با مردم در گاهواره و هدایتگر به سوي راه راست، پوشیده از
دیدگان، حاضر در شهرها، پنهان ازچشمها و حاضر در فکرها، باقی مانده برگزیدگان، وارث شمشیر ذوالفقار، کسی که در
خانه خداوندي که داراي پرده هاست، ظاهر می شود، داناي پاکیزه، امام محمّد بن الحسن که بهترین تحیّت ها و بزرگ ترین
برکت ها و کامل ترین درودها بر آنان باد.
خداوندا! اینان پناهگاه هاي من درخواسته ها و وسیله هاي من به سوي تو هستند، پس برآنان درودي فرست که جز تو کسی
اندازه اش را نداند و انبوه آفریدگان بر اندك آن راه نیابند و بهترین گمانم را در مورد آنان انجام ده و برترین آرزویم را با
تقدیراتت محقّق ساز.
خداوندا! تکیه گاهی محکمتر از تو ندارم که بدان پناه آورده و تکیه زنم و گفتاري استوارتر از خواندن تو را ندارم تا با آن
پشت گرم شوم و شفیعانی آبرومندتر از اینان ندارم تا به عنوان شفیع نزد تو آورم.
اي پروردگار من! آیا راهی جز اجابت دعایم و ترحّم نمودن بر اشکها و ناله هایم باقی مانده است؟! اي کسی که جز او
خدایی نیست، اي اجابت کننده دعاي بیچاره اي که او را بخواند، اي رحم کننده بر اشک حضرت یعقوب، اي برطرف کننده
ناراحتی حضرت ایّوب، مرابیامرز و بر من رحم کن و مرا بر گروه کافران یاري نما و براي من راه گشایشی عطا کن که تو
بهترین راه گشایان هستی، اي داراي نیروي قوي، اي مهربانترین مهربانان.
ه مقدّسه 􀀀 دو توقیع شریف از ناحی
اشاره
ه حقه ، دانشمند متبحّر شیخ مفید قدّس سرّه صادر شده است . 􀀀 ه مقدّسه به سوي رئیس فرق 􀀀 این دو توقیع شریف از ناحی
توقیع اوّل :
توقیع دوّم :
توقیع اوّل
می نویسد: « إحتجاج » عالم بزرگوار، شیخ طبرسی رحمه الله در کتاب
ص: 838
در اواخر ماه صفر سال 410 هجري، نامه اي از ناحیه مقدّسه علیه السلام به سوي شیخ ابی عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان
قدس سره رسید، که نامه رسان گفته: این نامه را از ناحیه اي که متّصل به حجاز است، آورده است.
اینک متن نامه:
للأخ السدید، والولیّ الرشید،
الشیخ المفید أبی عبداللَّه محمّد بن محمّد بن النعمان أدام اللَّه إعزازه
من مستودع العهد المأخوذ علی العباد
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
أمّا بعد، سلام علیک أیّها الولیّ المولی المخلص فی الدین، المخصوص فینا بالیقین، فإنّا نحمد إلیک اللَّه الّذي لا إله إلّا هو،
ونسأله الصلاه علی سیّدنا ومولانا ونبیّنا محمّد وآله الطاهرین.
ونعلمک - أدام اللَّه توفیقک لنصره الحقّ، وأجزل مثوبتک علی نطقک عنّا بالصدق- : أنّه قد اُذن لنا فی تشریفک بالمکاتبه،
وتکلیفک ما تؤدّیه عنّا إلی موالینا قبلک، أعزّهم اللَّه بطاعته، وکفاهم المهمّ برعایته لهم وحراسته.
فقف أیّدك ( 1) اللَّه بعونه علی أعدائه المارقین من دینه علی ما نذکره ( 2) واعمل فی تأدیته إلی من تسکن إلیه بما نرسمه إن
شاء اللَّه تعالی.
نحن وإن کنّا ثاوین بمکاننا النائی عن مساکن الظالمین، حسب الّذي أراناه اللَّه تعالی لنا من الصلاح، ولشیعتنا المؤمنین فی
ذلک، ما دامت دوله الدنیا للفاسقین، فإنّا یحیط علمنا ( 3) بأنبائکم، ولایعزب منّا شی ء من أخبارکم، ومعرفتنا بالزلل ( 4) الّذي
أصابکم مذ جنح کثیر منکم إلی ما کان السلف الصالح عنه شاسعاً تائهین
-1 أمدّك، خ.
-2 أذکره، خ.
-3 نحیط علماً، خ.
-4 بالذلّ، خ.
ص: 839
ونبذوا العهد المأخوذ منهم وراء ظهورهم کأنّهم لایعلمون.
إنّا غیر مهملین لمراعاتکم ( 1) ولا ناسین لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم اللأواء ( 2) و ( 3) اصطلمکم الأعداء، فاتّقوا اللَّه جلّ
جلاله، وظاهرونا علی ( 4) انتیاشکم من فتنه قد أنافت ( 5) علیکم یهلک فیها من حمّ أجله ویحمی علیه ( 6) من أدرك أمله،
وهی أماره لأزوف حرکتنا ومبائنتکم ( 7) بأمرنا ونهینا واللَّه متمّ نوره ولو کره المشرکون.
اعتصموا بالتقیّه من شبّ نار الجاهلیّه، یحششها عصب اُمویّه، تهول بها فرقه مهدیّه، أنا زعیم بنجاه من لم یرم منها ( 8) المواطن
الخفیّه، وسلک فی الطعن ( 9) منها السبل المرضیّه، إذا حلّ جمادي الأولی من سنتکم هذه فاعتبروا بما یحدث فیه واستیقظوا من
رقدتکم لما یکون فی الّذي یلیه.
ستظهر لکم من السماء آیه جلیّه، ومن الأرض مثلها بالسویّه، ویحدث فی أرض المشرق ما یحزن ویقلق، ویغلب من بعد علی
العراق طوائف عن الإسلام مرّاق، یضیق ( 10 ) بسوء فعالهم علی أهله الأرزاق.
ثمّ تتفرّج ( 11 ) الغمّه من بعده ببوار طاغوت من الأشرار، ثمّ یسرّ بهلاکه المتّقون الأخیار، ویتّفق لمریدي ( 12 ) الحجّ من الآفاق
ما یأملونه منه علی توفیر غلبه ( 13 ) منهم وإتّفاق، ولنا فی تیسیر حجّهم علی الإختیار منهم والوفاق شأن یظهر علی نظام واتّساق.
-1 لإعانتکم، خ.
-2 البلواء، خ.
-3 أو، خ.
-4 وظاهروا بأعلی، خ.
-5 أطافت، خ.
-6 عنها، خ.
-7 مباثّتکم، خ.
-8 منکم فیها، لم یرم فیها، خ.
-9 الظعن، خ.
-10 فراق، فضیق، خ.
-11 تنفرج، خ.
-12 لمن یرید، خ.
-13 علیه، خ.
ص: 840
فلیعمل ( 1) کلّ امرئ منکم ما یقرب به من محبّتنا، ولیتجنّب ( 2) ما یدنیه من کراهیّتنا ( 3) وسخطنا، فإنّ أمرنا بغته فجأه حین
( لاتنفعه توبه ولاینجیه من عقابنا ندم علی حوبه، واللَّه یلهمک ( 4) الرشد ویلطف لکم بالتوفیق برحمته. ( 5
نامه اي است براي برادر استوار و سدید، دوست هدایت یافته و رشید، ابوعبداللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان شیخ مفید - که
خداوند عزّتش را پایدار بدارد - از سوي کسی که پیمان او به ودیعت گذاشته شده و از بندگان گرفته شده است.
به نام خداوند بخشنده مهربان
امّا بعد، سلام بر تو اي دوست مولا، که در دین مخلص و در اعتقاد به ما از روي یقین ممتاز هستی. ما به خاطر تو، خدایی را
که جز او معبودي نیست حمد و سپاس گفته و از او درود برآقا و مولا و پیامبرمان حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و
خاندان پاك او را خواهانیم.
و بر تو - که خداوند توفیق تو را براي یاري حق دوام بخشیده و پاداش سخنانی که با راستی از جانب ما می گویی بیافزاید -
اعلام می نماییم که: به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه و نامه نگاري افتخار داده و تو را موظّف سازیم که آنچه
از ناحیه ما به تو می رسد به دوستان ما - که خداوند آنها را با اطاعت خویش عزّت داده و با رعایت و حراست آنان، اُمور مهمّ
آنها را کفایت نماید - که در کنار تو هستند، برسانی.
بنابراین، تو - که خداوند با یاریش در برابر دشمنانی که از دین حق خارجند، توفیقت دهد -به آنچه که یاد آوري می کنیم
متوجّه باش و طبق آنچه که - ان شاء اللَّه - بر تو ترسیم می نماییم، عمل نموده و به کسانی که به آنان اطمینان داري، برسان.
ما گرچه هم اکنون در مکانی دور از مساکن ستمگران به سر می بریم که این نیز بر حسب مصلحتی که خداوند متعال به
جهت ما و شیعیان ما اندیشیده
-1 فیعمل، خ.
-2 ولیجتنب، ویتجنّب، خ.
-3 کراهتنا، خ.
-4 یلهمکم، خ.
. 174 ح 7 / 318 ، بحار الأنوار: 53 /2 - -5 الإحتجاج: 324
ص: 841
که مادامی که دولت دنیا در دست فاسقان است، چنین باشیم؛ با وجود این، ما از اخبار شما به طور کامل آگاهیم، هیچ چیزي
از اخبار شما از ما پنهان نیست، ما از لغزشهایی که دچار شده اید آگاهیم، از آن موقعی که بسیاري از شما به کارهایی روي
آورده و متمایل شده اند که پیشینیانِ شایسته و صالح شما از آنها دور بودند، افرادي از شما با گمراهی و تحیّر زندگی کرده و
وعده و پیمانی که از آنان گرفته شده چنان پشت سر انداخته اند که گویی از آن خبر ندارند.
ما در رسیدگی و مراعات شما کوتاهی نکرده و یاد شما را فراموش نکرده ایم، و اگر جز این بود، شداید و دشواریها بر شما
فرود آمده و دشمنان شما را مستأصل و نابود می کردند.
بنابراین، تقواي خداوند متعال پیشه کنید، و از ما پشتیبانی نموده و ما را براي رهایی شما از فتنه اي که به شما روي آورده،
یاري کنید، فتنه اي که هر کس مرگش فرا رسیده در آن نابودگشته و هر که به آرزویش رسیده از آن دور می گردد. و همان
فتنه، نشانه نزدیکی حرکت ما وامتیاز دهنده شما در برابر فرمانبرداري و نافرمانی شما از ماست. و این در حالی است که
خداوند نور خود را به اتمام می رساند، گرچه مشرکان کراهت داشته باشند.
به وسیله چنگ زدن به تقیّه، از دامن زدن به آتش جاهلیّت بپرهیزید که گروهاي اُموي آن را برافروخته اند تا گروه هدایت
شده را بترسانند.
من ضامن نجات کسی هستم که خود را در این فتنه به مکانهاي پنهانی آن گرفتار نسازد، و در طعن و دوري از آن، در راه
هاي پسندیده گام بردارد.
هنگامی که ماه جمادي الاُولی سال جاري فرا رسد حادثه اي رخ خواهد داد، از آن حادثه، عبرت بگیرید و از خوابی که شما
را فرا گرفته، بیدار شوید، چرا که حوادثی پشت سر آن رخ خواهد داد.
به زودي براي شما نشانه آشکاري از آسمان و نظیر آن از زمین آشکار خواهد شد. و در شرق زمین حادثه اي رخ خواهد داد
که مردم از آن وحشت نموده و نگران خواهند شد.گروه هایی که از اسلام خارج شده اند بر عراق چیره شده و مسلّط خواهند
گشت، که در اثر سوء اعمال آنان، زندگی اهل آن، در تنگنا قرار خواهد گرفت.
آنگاه با مرگ طاغوتی از اشرار، گشایشی از این غم و اندوه خواهد شد، و به
ص: 842
هلاك و نابودي او، پرهیزگاران اخیار خشنود خواهند گشت و کسانی که از گوشه و کنار دنیا، خواهان سفرحج هستند آنچه
که آرزو دارند با فراوانی به آن خواهند رسید، ما نیز در آسان نمودن حج آنها بر طبق میل و موافقت آنان کارهایی را با نظم و
هماهنگی خاصّی انجام خواهیم داد.
بنابراین، هر کدام از شما باید کاري انجام بدهد که او را به محبّت و مهر ما نزدیک نموده و از کارهایی که خوش آیند ما
نیست و موجب خشم ما می گردد، پرهیز نماید. زیرا که امر ما به یکبار و به طور ناگهانی رخ خواهد نمود و آن موقع، توبه
سودي بر حال او نداشته وپشیمانی او از گناه، او را از کیفر ما نجات نخواهد داد.
خداوند تو را به راه رشد ملهم نموده و با رحمت خویش به شما توفیق عنایت فرماید.
توقیع دوّم
باز در همان منبع آمده است: نامه دیگري از ناحیه مقدّسه صلوات اللَّه علیه در روز پنجشنبه 23 ذي حجّه سال 412 هجري
صادر شد.
اینک متن نامه:
[من عبداللَّه المرابط فی سبیله إلی ملهم الحقّ ودلیله]
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
سلام علیک أیّها الناصر للحقّ، الداعی إلی کلمه الصدق، فإنّا نحمد اللَّه إلیک الّذي لا إله إلّا هو إلهنا وإله آبائنا الأوّلین، ونسأله
الصلاه علی [نبیّنا و] سیّدنا ومولانا محمّد خاتم النبیین وعلی أهل بیته الطیّبین الطاهرین.
وبعد فإنّا ( 1) کنّا نظرنا مناجاتک عصمک اللَّه بالسبب الّذي وهبه لک من أولیائه وحرسک [به] من کید أعدائه، وشفّعنا ذلک
الآن من مستقرّ لنا، ینصب فی شمراخ من بهماء ( 2) صرنا إلیه آنفا من غمالیل ألجأ إلیه السباریت من الإیمان ویوشک أن یکون
هبوطنا
-1 فقد، خ.
-2 یهماء، خ.
ص: 843
منه إلی صحصح من غیر بعد من الدهر، ولاتطاول من الزمان ویأتیک نبأ منّا بما یتجدّد لنا من حال، فتعرف بذلک ما نعتمده من
الزلفه إلینا بالأعمال، واللَّه موفّقک لذلک برحمته.
فلتکن حرسک اللَّه بعینه الّتی لاتنام أن تقابل لذلک فتنه تسبّل نفوس قوم حرست ( 1) باطلاً لاسترهاب المبطلین، [و] تبتهج
لذمارها ( 2) المؤمنون ویحزن لذلک المجرمون.
وآیه حرکتنا من هذه اللوثه ( 3) حادثه بالحرم ( 4) المعظّم من رجس منافق مذمّم مستحلّ للدم المحرّم، یعمد ( 5) بکیده أهل
الإیمان، ولا یبلغ بذلک غرضه من الظلم لهم والعدوان، لأنّنا من وراء حفظهم بالدعاء الّذي لایحجب عن ملک الأرض والسماء،
فلیطمئنّ بذلک من أولیائنا القلوب، ولیثقوا بالکفایه منه، وإن راعتهم بهم الخطوب، والعاقبه لجمیل ( 6) صنع اللَّه سبحانه تکون
حمیده لهم ما اجتنبوا المنهیّ عنه من الذنوب.
ونحن نعهد إلیک أیّها الولیّ المخلص المجاهد فینا الظالمین، أیّدك اللَّه بنصره الّذي أیّد به السلف من أولیائنا الصالحین، أنّه
من اتّقی ربّه من إخوانک فی الدین وأخرج ممّا علیه إلی مستحقّیه کان آمناً من الفتنه المضلّه ( 7) ومحنها المضلّه ( 8) ومن بخل
منهم بما أعاره اللَّه من نعمته، علی من أمره بصلته فإنّه یکون خاسراً بذلک لاُولاه وآخرته.
ولو أنّ أشیاعنا - وفّقهم اللَّه لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا، ولتعجّلت لهم
-1 حرثت، خ.
-2 لدمارها، خ.
-3 اللزبه، خ.
-4 بالخصم، خ.
-5 یغمد، خ.
-6 بجمیع، بجمیل، خ.
-7 المبطله، المظلّه، خ.
-8 المظلمه المظلّه، المظلمه المضلّه، خ.
ص: 844
السعاده بمشاهدتنا علی حقّ المعرفه وصدقها منهم بنا، فما یحبسنا عنهم إلّا ما یتّصل بنا ممّا نکرهه،ولانؤثره منهم، واللَّه المستعان
( وهو حسبنا ونعم الوکیل، وصلواته علی سیّدنا البشیر النذیر محمّد وآله الطاهرین وسلّم. ( 1
[نامه اي از سوي بنده حافظ و نگهبان راه او به سوي الهام شده به حق و دلیل آن]
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام بر تو اي یاور حق، کسی که با سخنی راستین به سوي حق دعوت می نمایی، ما خداوند را به خاطر تو سپاس می گوییم،
خدایی که جز او معبودي نیست، و خداي ما و نیاکان نخستین ماست و از او براي پیامبرمان و آقا و مولایمان حضرت محمّد
خاتم پیامبران و برخاندان پاك و پاکیزه اش درود و سلام می خواهیم.
و بعد؛ ما در مناجات تو - که خداوند با آن سببی که از اولیاي خود به تو عنایت نموده و از مکر و حیله دشمنان حفظ کرده؛
تو را محفوظ و مصون بدارد - نظر نمودیم و بر این امر از جایگاه خودمان شفاعت کردیم، جایگاهی که بر فراز قلّه کوهی که
دست هر کسی به آن نمی رسد، که مدّت کمی است به جهت افرادي تهی از ایمان، ناگزیر از منطقه اي انباشته از درخت
(شهرها و آبادیها) بدینجا فرود آمدیم.
و امید است در اندك زمانی از این منطقه به دشتی هموار و وسیع، فرود آییم، در آن موقع اخبار ما و تجدّد احوال ما به تو
خواهد رسید، تا به سبب این، از رفتار و اعمالی که موجب نزدیکی به ما می شود باخبر شوي و خداوند از رحمت خود تو را
بر این امر موفّق می نماید.
بنابراین، تو - که خداوند با دیده لطف خود که هرگز به خواب نرود، حفظت کند - باید در برابر این فتنه، فتنه اي که باطل را
در دل گروهی کاشته است، بایستی، تا باطل اندیشان رابترسانی که بدین وسیله مؤمنان بخاطر سرکوبی آنان، خوشحال شده و
مجرمان و تبه کاران در غم و اندوه فرو روند.
. 176 ح 8 / 324 ، بحار الأنوار: 53 /2 - -1 الإحتجاج: 325
ص: 845
نشانه حرکت ما از این فتنه، حادثه اي است که در مکّه معظّمه توسّط منافقی پلید و نکوهیده رخ خواهد داد، منافقی که ریختن
خون حرام را مباح شمرده و با حیله و نیرنگ خود، قصدجان مؤمنان کرده، البتّه به هدف ظالمانه و ستمگرانه خود نخواهد
رسید، چرا که ما براي حفظ جان مؤمنان دعا می کنیم، دعایی که از سوي پادشاه زمین و آسمان پنهان نمانده ومستجاب می
شود.
بنابراین، دلهاي دوستان ما مطمئن گردد و اطمینان داشته باشند که آسیبی از او، به آنان نخواهد رسید، گرچه در این میان اُمور
خطرناکی آنان را به وحشت و ترس خواهد انداخت،و عاقبت و فرجام نیکو به جهت تدبیر نیکوي خداي سبحان، بر آنان
پسندیده است؛ مادامی که آنان از گناهانی که نهی شده اند، اجتناب ورزند.
و ما براي تو - اي دوست مخلص که در راه ما با ستمگران مبارزه می کنی، و خداوند تو را با یاري خود تأیید فرماید؛ همان
گونه که پیشینیان از دوستان شایسته ما را با یاري خود تأیید فرمود - پیمان می بندیم که هر کس از برادران تو در دینش
تقواي آفریدگار خویش را در نظر بگیرد و آنچه که بر عهده دارد به مستحقان آن برساند، از این فتنه گمراه کننده و محنتهاي
تاریک آن، در امان خواهد ماند. و هر کس از پرداخت نعمتهایی که خداوند به او عاریه داده، از مستحقانش بخل ورزد، او
در دنیا و آخرت از زیانکاران خواهد بود.
و اگر شیعیان ما - که خداوند آنان را بر طاعتش موفقّشان کند - در وفاي به آن عهد و پیمانی که داشتند با دلهاي خود
گردهم می آمدند، مبارکی دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد وسعادت ملاقات ما هر چه زودتر نصیب و روزي آنان می شد؛
ملاقاتی که بر اساس شناختی راستین و تصدیق از آنان نسبت به ما بود.
پس چیزي آنان را از ما دور نمی دارد، جز آن که کارهایی که ما آنها را ناپسند می دانیم، به ما می رسد، و خداوند یاري
رساننده و او براي ما کافی و بهترین وکیل است و درود و سلام او بر آقاي ما که مژده دهنده و بیم دهنده؛ یعنی حضرت
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و خاندان پاك او باد.
ص: 846
ه لطیف 􀀀 فاید
در بخش هفتم در فضایل و مناقب امام باقر علیه السلام (روایاتی را بیان کردیم)، در روایت نوزدهم آمده بود:
امام باقر علیه السلام می فرماید:
حضرت موسی علیه السلام از حضرت خضر علیه السلام پرسشی نمود که پاسخ آن را ندانست. و همچنین حضرت خضر علیه
السلام از حضرت موسی علیه السلام سؤالی کرد که پاسخش را ندانست، اگر من درمیان آنان بودم پاسخِ پرسش آنها را می
( دادم و از آنان سؤالی می نمودم که هیچ کدام پاسخ آن را نداشتند. ( 1
می نویسد: « کمال الدین » از طرفی، شیخ صدوق رحمه الله در
امام رضا علیه السلام می فرماید:
أنّه - أي الخضر علیه السلام- لیحضر حیث ذکر، فمن ذکره منکم فلیسلّم علیه، وأنّه لیحضر المواسم فیقضی جمیع المناسک،
( ویقف بعرفه فیؤمّن علی دعاء المؤمنین، وسیونس اللَّه به وحشه قائمنا علیه السلام فی غیبته ویصل به وحدته. ( 2
هر کجا نام حضرت خضر علیه السلام برده شود آن حضرت در آنجا حاضر می شود، هر کسی از شما او را یاد کند بر
حضرتش سلام نماید.
حضرت خضر علیه السلام همه ساله در موسم حجّ حاضر گشته و همه اعمال حجّ را انجام می دهد، وي در صحراي عرفه می
ایستد و به دعاي مؤمنان آمین می گوید، و به زودي خداوند او را با قائم ما علیه السلام مأنوس نموده و به وسیله او از تنهایی
بیرون خواهد نمود.
می نویسد: « کافی » از سوي دیگر، شیخ کلینی رحمه الله در کتاب شریف
امام صادق علیه السلام می فرماید:
-1 به صفحه 579 ح 1016 همین مجلّد مراجعه شود.
. 390 ح 4 / -2 کمال الدین: 2
ص: 847
( لو کنت بین موسی علیه السلام والخضر علیه السلام لأخبرتهما أنّی أعلم منهما ولأنبأتهما بما لیس فی أیدیهما. ( 1
اگر من در میان حضرت موسی و حضرت خضر علیهما السلام بودم به آنان می گفتم که: من از آن ها داناترم، و به آنها خبر
می دادم که چندان علم و دانشی ندارند.
نویسنده رحمه الله می گوید: آري، این مقام و منزلت حضرت خضر علیه السلام نسبت به امام باقر و امام صادق صلوات اللَّه
علیهما است، با این که وي داراي آن چنان دانش و مقامی بوده و به هنگام ذکرش حاضر می شده، در عین حال، او از پیروان
و رعایاي امام منتظر؛ حضرت مهدي ارواحنا فداه است.
(اینک این پرسش مطرح است) که اي دوستداران اهل بیت علیهم السلام! وقتی پیروآن حضرت، از چنین دانش و مقامی
برخوردار است پس پیشوا و امام او، چه مقام و منزلتی دارد؟
آمده است: « کافی » آیا معقول است که آن حضرت به هنگام یاد و ذکر شو حاضر نشود؟ با وجود این که در کتاب شریف
و بگو: عمل کنید! خداوند و » ؛ (2) « وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَي اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ » علی علیه السلام در تفسیر آیه شریفه
فرمودند: ،« فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را می بینند
( منظور از مؤمنان، ما امامان هستیم. ( 3
بنابراین، چرا ما همواره نبایستی به نام زیباي آن حضرت متوسّل نشویم، تا بدین وسیله خداوند متعال دیدار و پیروي او را
نصیب ما گرداند؟
چرا نباید در پیشگاه خداوند متعال و آن بزرگوار مراقب و مواظب اعمال و رفتار ناپسندمان نشویم با این که ما در محل دید و
شنود امام و پیشواي
. 196 ح 6 و 7 / -1 بصائر الدرجات: 230 ح 3 و 4، بحار الأنوار: 26
. -2 سوره توبه، آیه 105
.158/ -3 تفسیر برهان: 2
ص: 848
خود هستیم چه رسد به خالق و آفریدگاري که نامهایش مقدّس و نعمتهاي ظاهري و باطنیش فراوان است.
آخرین کلام
آنچه بیان شد، آخرین مطالبی بود که در جلد دوّم این کتاب آوردیم، گرچه اندکی از زیاد و نمی از یم بود. در عین حال،
همین مقدار براي جست و جوگر هدایت کافی است، اگر چنانچه این کتاب داراي اشتباهاتی باشد از خداوند متعال براي آنها
و همه گناهانمان پوزش می طلبم.
از خوانندگان برادران ایمانی اُمید دارم که ما را با خیر و نیکی یاد نموده و به هنگام استفاده از مطالب این مجلّد نیز از دعاي
خیر فراموش نفرمایند.
این مجموعه ارزشمند به یاري خداوند متعال در مشهد آقا و مولایم امیرمؤمنان علی بن ابی طالب - که بر آن بزرگوار و
دوستانش بهترین درودها و سلام باد – به دست نویسنده آن؛ بنده نیازمندِ خداي بی نیاز، احمد بن رضی الدین موسوي
( مستنبط تبریزي غروي در تاریخ 25 ذي قعده سال 1373 از هجرت نبوي صلی الله علیه وآله وسلم پایان یافت. ( 1
-1 آري، آنچه گذشت قطره اي از دریاي ژرف و بی کران مناقب و فضایل حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم
و خاندان پاك و پاکیزه اش علیهم السلام بود که در اثر تلاش و اخلاص دانشمندي وارسته و عاشق اهل بیت علیهم السلام به
رشته تحریر درآمده است، اینک توفیق الهی و عنایات خاندان عصمت و طهارت به ویژه مولایمان امام زمان (ارواحنا فداه)
شامل حال این بنده ناچیز گردیده و با کمی سرمایه دانش، با همه توان به ترجمه این اثر ارزشمند - که امید است لغزش ها و
کاستی هاي آن مورد عفو دانش پژوهان قرار گیرد - پرداخته و در شوّال المکرّم سال 1423 ه در جوار کریمه اهل بیت علیهم
السلام حضرت فاطمه معصومه (سلام اللَّه علیها) پایان یافت. قم؛ محمّدحسین رحیمیان
ص: 849
فهرس